کنگره اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (ره)

تئوری جامعه مدنی در نگاه امام و علاّمه طباطبائی

کد : 92439 | تاریخ : 13/06/1395

‏ ‏

‏ ‏

  تئوری جامعه مدنی در نگاه امام و علاّمه طباطبائی 

مصطفی خلیلی

‏ ‏

‏ ‏

‏رشد و بالندگی انسان در جامعه ای که دارای قانون مدون و جامعی‏‎ ‎‏باشد، شکل می گیرد.‏

‏این نوشتار در جست و جوی آن است که بیان کند که از نگاه امام و‏‎ ‎‏علامه طباطبایی کدام جامعه و کدام قانون و چه با شیوه ای موجب تعالی و‏‎ ‎‏رشد آدمی است.‏

‏برای روشن شدن موضوع ابتدا، به تعریف جامعه پرداخته شد. سپس،‏‎ ‎‏به خصوصیات و ویژگی های آن. از منظر این دو حکیم الهی، جامعه از یک‏‎ ‎‏جهت به دو دسته قابل تقسیم است. جامعه ای که احکام و تعالیم دین‏‎ ‎‏درامور اجتماعی مردم حاکم است و افراد تحت همین قوانین زندگی‏‎ ‎‏می کنند و دیگر جوامعی که با قوانین مدون با رأی اکثریت مردم اداره‏‎ ‎‏می شود. و جامعه ای که بدون قانون باشد، نداریم.‏

‏جامعه ای که قانون الهی بر آن حاکم بوده و روابط اجتماعی مردم که با‏‎ ‎‏همین قانون تنظیم گردیده، جامعه دینی گویند، اما آیا اطلاق تعابیر دیگری،‏‎ ‎‏مثل دمکراسی، جامعه مدنی و غیره برای جامعه دینی صحیح و رساست یا‏‎ ‎‏خیر؟ مساله ای  است قابل تأمل.‏

‏مؤلف، جهت روشن شدن مبادی تصوری بحث، ابتدا جامعه مدنی را‏‎ ‎‏تعریف کرده و پیشینه ای از آن را ارائه کرده است. به عقیدۀ وی هیچ گونه‏‎ ‎‏وفاقی در تعریف و تاریخچۀ آن میان متفکران وجود ندارد. جامعه مدنی را‏‎ ‎‏صرفا با برخی از مشخصه ها و اوصاف توصیف نموده اند برخی از‏‎ ‎
‎[[page 174]]‎‏اندیشمندان گفته اند که هیچ سنخیتی میان جامعه دینی و مدنی وجود ندارد‏‎ ‎‏و عده ای دیگر کوشیدند تا آن را مرادف جامعه دینی تلقی  کنند.‏

‏آنان که خواستند توافقی میان جامعه دینی و مدنی ایجاد کنند و آن دو‏‎ ‎‏را، به یک معنا برگردانند از هیچ کوششی دریغ نورزیدند، و حتی تلاش‏‎ ‎‏کردند که آن را با اندیشه سیاسی امام پیوند دهند اما با توجه به سیرۀ قولی و‏‎ ‎‏عملی امام شواهدی آورده شد که هدف امام از تشکیل حکومت و جامعه‏‎ ‎‏اسلامی، آن چیزی نبود که امروز از آن به عنوان جامعه مدنی  تعبیر می شود.‏

‏برای اثبات این مدعا به عمده ترین ویژگی ها و خصوصیات جامعه‏‎ ‎‏دینی اشاره شده و با تبیین ویژگی های جامعه دینی، روشن شد که جامعه‏‎ ‎‏دینی هم در روش و هم در غایت و هدف با تمام جوامع امروزی متفاوت و‏‎ ‎‏متمایزاست.‏

‏امام و علامه طباطبایی با دیدگاهی کاملاً هماهنگ به این نتیجه می رسند‏‎ ‎‏که شالوده و اساس جامعه در اسلام، تظاهر به قانون گرایی نیست و‏‎ ‎‏محوریت قانون، تأمین کننده اهداف متعالی انسان نمی باشد، بلکه آنچه در‏‎ ‎‏هر جامعه دینی از جایگاه بلندی برخودار است معرفت و اخلاق الهی‏‎ ‎‏است، یعنی در حقیقت برای قانون یک روح و جانی است و یک جسم‏‎ ‎‏وتنی. روح قانون، اخلاق و معرفت و جسم قانون، عمل ظاهری به‏‎ ‎‏آن است.‏

‏اگر توجه به روح قانون نباشد هیچ ثمره ای بر عمل نمودن به ظاهر آن‏‎ ‎‏بار نمی شود. تزکیه انسان و تهذیب نفس و اخلاق الهی عامل حرکت‏‎ ‎‏جامعه به سوی تکامل است و از لحاظ اخلاقی باعث هلاکت جوامع‏‎ ‎‏بشری است. پس با آموزۀ اخلاق حاکمان و مردم، می توان جامعۀ‏‎ ‎‏سعادت مندانه ای داشت و الا با جدایی اخلاق از سیاست و فاصله گرفتن‏‎ ‎‏اخلاق از جامعه، هرگز نمی توان جامعه دینی را بنیان نهاده و یا آن را‏‎ ‎‏پیش برد.‏

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 175]]‎

انتهای پیام /*