الحدیث الرابع

فصل در بیان درجات کبر است

کد : 93691 | تاریخ : 09/06/1395

‏فصل در بیان درجات کبر است ‏

‏بدان که از برای کبر به اعتبار دیگر درجاتی است: اوّل، کبر به خدای تعالی.‏

‏دوم. کبر به انبیا و رسل و اولیا، صلوات الله علیهم. سوم، کبر به اوامر خدای تعالی، که این دو نیز به کبر به خدای تعالی برگردد. چهارم، کبر بر بندگان خدا، که آن نیز پیش اهل معرفت به کبر به خدا برگردد.‏


‎[[page 80]]‎‏اما کبر به خدای تعالی، که از همه قبیح تر و مهلکتر و مرتبه اعلای آن است، در اهل کفر و جحود و مدعیان الوهیت پیدا شود. و گاهی نمونه ای از آن در بعض اهل دیانت پیدا شود که ذکر آن مناسب نیست. و این از غایت جهل و نادانی و ندانستن ممکن است حدّ خویش و مقام واجب الوجود را.‏

‏و اما کبر بر انبیا و اولیا در زمان انبیا بسیار اتفاق می افتاد و خدای تعالی خبر داده است از حال آنها که گفتند:‏‏ أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْن مِثْلِنا.‏‏ ‏‎[1]‎‏ و از اهل این ملت گفتند:‏‏ لَوْ لا نُزِّلَ هذَا القُرآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ القَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ.‏‎[2]‎‏ و در صدر اسلام، تکبر بر اولیاء خدا بسیار واقع گردید و در این زمانها نمونه ای از آن در بعضی از متحلّین به اسلام است.‏

‏و اما کبر به اوامر خدا در بعض اهل معصیت پیدا شود، چنانچه ترک حج کند برای آنکه اعمال آن را از قبیل لباس احرام و غیره را بر خود روا ندارد، و ترک نماز کند، زیرا که وضع سجده را با مقام خود مناسب نداند. و گاهی در بعض اهل مناسک و عبادات و اهل علم و دیانت پیدا شود، چنانچه ترک اذان کند تکبرا، و قبول قول حق نکند اگر از مثل خود یا پایینتر از خود شنید. گاهی اتفاق می افتد که انسان مطلبی را از رفیق یا همقطارش می شنود و آن را با کمال شدت رد می کند و طعن به قائلش می زند، ولی همان مطلب را از بزرگی در دین یا دنیا اگر شنید قبول می کند.‏‎[3]‎‏ حتی ممکن است در اول از روی جد رد کند، و در دوم از روی جد قبول کند. این شخص طالب حق نیست. تکبرش پرده به روی حق می پوشد، و تملقش از بزرگ- که غیر از صفت تواضع ممدوح است- او را کر و کور می کند. و از همین تکبر است ترک تدریس علمی یا کتابی که با شأن خود مناسب نداند، و ترک تدریس برای اشخاص بی عنوان ظاهری، یا برای عده قلیله، و ترک جماعت در مسجد کوچک و قناعت به عده کم، گرچه بداند که رضای حق تعالی در آن است. و گاهی از بس مطلب دقیق می شود صاحب این خلق نمی فهمد که عملش مستند به خلق کبر است، مگر آنکه در صدد اصلاح نفس برآید و دقیق شود در مکاید آن.‏

‏اما کبر بر بندگان خدا، از همه بدتر کبر بر علماء بالله و دانشمندان است، که مفاسد آن از همه بیشتر و ضررش مهمتر است. و از این کبر است ترک مجالست فقرا‏


‎[[page 81]]‎‏و تقدم در مجالس و محافل و در راه و رفتار. و این در جمیع طبقات، از اشراف و اعیان گرفته تا علما و محدّثین، و از اغنیا گرفته تا فقرا- مگر کسی را که خدای تعالی حفظ فرماید- رایج و شایع است. و تمیز بین تواضع و تملق، و تکبر و تأبی نفس گاهی بغایت مشکل شود و باید انسان به خدای تعالی پناه برد تا او را هدایت بنماید.‏

‏و اگر انسان در صدد اصلاح برآید و حرکت به جانب مطلوب کند، ذات مقدس حق تعالی به رحمت واسعه خود راهنمایی می فرماید و سیر را آسان می کند.‏

‎ ‎

‎[[page 82]]‎

  • . «آیا به دو انسان همانند خودمان ایمان آوردیم.» (مؤمنون- 47).
  • . «چرا این قرآن بر مردی بزرگ از این دو شهر (طائف و مکه) فرود نیامد؟» (زخرف- 31).
  • . پوشیده نماند که ترک قبول به تفصیلی که ذکر شده دارای دو جنبه است که یکی از آن کبر به اوامر خداست و دیگری کبر بر بندگان خدای تعالی است (منه عفی عنه).

انتهای پیام /*