الحدیث الخامس

فصل در بیان ریشه فسادهای اخلاقی است

کد : 93699 | تاریخ : 09/06/1395

‏فصل در بیان ریشه فسادهای اخلاقی است ‏

‏پیش از این ذکر شد‏‎[1]‎‏ که ایمان، که حظ قلب است، غیر از علم، که حظ عقل است، می باشد. کلیه مفاسد اخلاقی و اعمالی از این است که قلب بیخبر از ایمان است و آنچه عقل ادراک به واسطه برهان عقلی یا اخبار انبیا کرده به قلب نرسانده و دل از او بیخبر است. یکی از معارفی که حکیم و متکلم و عامه مردم از اهل شرایع تصدیق دارند و جای شبهه برای احدی نیست، آن است که آنچه به قلم قدرت حکیم علی الاطلاق، جلّت قدرته، جریان پیدا کرده، از وجود و کمالات آن و از بسط نعمت و تقسیم آجال و ارزاق، بهترین نقشه و جمیلترین نظام است و مطابق با مصالح تامه، و نظام کلی اتم نظام متصوّر است. منتها هر یک به لسان خاص خود و اصطلاح مخصوص به فن خود طوری بیان این لطیفه الهیه و حکمت کامله را کرده [اند]: عارف گوید: ظلّ جمیل علی الاطلاق جمیل علی الاطلاق است. حکیم گوید: نظام عینی مطابق نظام علمی، خالی از نقص و شرور است، و شرور متوهمه جزئیه برای رساندن موجودات به کمالات لایقه به خود است.‏‎[2]‎‏ و متکلم و اهل شرایع گویند: حکیم افعالش از روی حکمت و صلاح است، و دست عقول جزئیّه محدوده بشر از دامن ادراک مصالح [کامنه ] در تقدیرات الهیه کوتاه است.‏‎[3]‎‏ این مطلب در لسان همه جریان دارد و هر کس به اندازه سعه علم و عقلش برای آن برهانی اقامه کرده، ولی چون از حد قیل و قال تجاوز نکرده و به مرتبه قلب و حال نرسیده، لسانهای اعتراض باز است و هر کس حظ ایمانی ندارد، به لسانی تکذیب قول و برهان خود کند. فسادهای اخلاقی هم روی این زمینه است: آن کس که حسد می ورزد و زائل شدن نعمت غیر را آرزو کند و کینه صاحب نعمت را در دل دارد، بداند که ایمان ندارد که حق تعالی از روی صلاح تام این نعمت را نصیب او کرده و دست فهم ما از آن کوتاه است. و بداند که ایمان ندارد به عدل خدای تعالی و قسمت را عادلانه نمی داند. تو در اصول عقاید می گویی خدای تعالی عادل است، این جز‏


‎[[page 112]]‎‏لفظ چیز دیگر نیست: ایمان به عدل با حسد منافی است. تو اگر او را عادل می دانی، تقسیم او را هم عادلانه بدان. چنانچه در حدیث شریف فرمود حق تعالی می فرماید: «حسود رو برگردان است از قسمتهایی که بین بندگان کرده ام، و غضبناک است از نعمتهای من.» قلب فطرتا در مقابل قسمت عادلانه خاضع است و از جور و اعتساف فطرتا گریزان و متنفر است. از فطرتهای الهیه، که در کمون ذات بشر مخمّر است، حب عدل و خضوع در مقابل آن است، و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است، اگر خلاف آن را دید، بداند در مقدمات نقصانی است. اگر ساخط از نعمت و معرض از قسمت شد، از آن است که آن را عادلانه نمی داند، بلکه، نعوذ بالله، جائرانه می داند، نه اینکه قسمت را عادلانه می داند و از او معرض است، و نقشه را مطابق نظام اتمّ و مصالح تامه می داند و غضبناک از اوست. هیهات که ایمان ما ناقص است و مطالب عقلی برهانی از حد عقل و ادراک به حدّ قلب وارد نشده. ایمان به گفتن و شنیدن و خواندن و بحث و قیل و قال نیست، خلوص نیت می خواهد.‏

‏خداجو خدایاب است، معارف طلب معارف جوست.‏‏ من کان فی هذه أعمی فهو فی الآخرة أعمی و أضلّ سبیلا‏‏.‏‎[4]‎‏ و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور.‏‎[5]‎

‎ ‎

‎[[page 113]]‎

  • . ص 37.
  • . اسفار اربعه، ج 7، ص 55- 105 سفر سوّم، موقف هشتم، فصل 1 تا 9.
  • . کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 234، مقصد سوم، فصل دوم.
  • . «هر کسی در این جهان نابینا بوده باشد، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر خواهد بود.»
  • . «هر که خداوند برای او نوری قرار نداده، هیچ نوری برای وی نیست.» (نور- 40).

انتهای پیام /*