فصل در بیان مذمت افراط [در] غضب
چنانچه حال تفریط و نقص از اعتدال از صفات رذیله و موجب مفاسد بسیاری است، که شمه ای از آن را شنیدی، همین طور حد افراط و تجاوز از حد اعتدال نیز از رذایل اخلاقی و موجب فسادهای بیشمار است. کفایت می کند در فساد آن حدیث شریف کافی: عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: قال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: الغضب یفسد الإیمان کما یفسد الخلّ العسل.» یعنی «از حضرت صادق، علیه السلام، منقول است که فرمود: رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، فرمود: غضب فاسد کند ایمان را، چنانچه فاسد کند سرکه عسل را.»
[[page 135]]چه بسا باشد که انسان غضب کند و از شدت آن از دین خدا برگردد و نور ایمان را خاموش کند و ظلمت غضب و آتش آن، عقاید حقه را بسوزاند، بلکه کفر جحودی پیدا کند و او را به هلاکت ابدی رساند، و در وقتی تنبه پیدا کند که پشیمانی سودی ندارد. و تواند بود که همین آتش غضب که در قلب بروز کند- و آن «جمره شیطان» است، چنانچه حضرت باقر العلوم، علیه السلام، فرماید: إنّ هذا الغضب جمرة من الشّیطان توقد فی قلب ابن آدم. یعنی «همانا این غضب برقه آتشی است از شیطان که افروخته شود در قلب پسر آدم.»- صورتش در آن عالم صورت آتش غضب الهی باشد. چنانچه حضرت باقر العلوم، علیه السلام، فرماید در حدیث شریف کافی: مکتوب فی التّوراة فیما ناجی الله، عزّ و جلّ، به موسی: یا موسی، أمسک غضبک عمّن ملّکتک علیه أکفّ عنک غضبی. یعنی «در تورات نوشته است، در ضمن اسراری که خدای تعالی به موسی فرمود: «ای موسی، نگاه دار غضب خود را از کسی که تو را مسلط نمودم بر او، تا آنکه نگه دارم از تو غضب خودم را.» و بدان که هیچ آتشی از آتش غضب الهی دردناکتر نیست. چنانچه در حدیث وارد است که از حضرت عیسی بن مریم، علیهما السلام، حواریین او سؤال کردند: «چه چیز از همه اشیا سختتر است فرمود سختترین اشیا غضب خداست.» گفتند: به چه چیز حفظ کنیم خود را از آن؟ فرمود: «به آنکه غضب نکنید.» پس، معلوم شد که غضب خدا از هر چیز سخت تر و شدیدتر است و آتش غضبش سوزنده تر است، و صورت غضب در این عالم صورت آتش غضب خداست در آن عالم. و چنانچه خود غضب از قلب بروز کند، شاید آتش غضب الهی، که مبدأ آن، غضب و سایر رذایل قلبیه است، از باطن قلب بروز کند و بر ظاهر سرایت کند و از مدارک ظاهره انسان، از قبیل چشم و گوش و زبان و غیر این ها، شعله های سخت دردناکش بیرون آید. بلکه خود این مدارک ابوابی است که به جانب آن جهنم گشاده شود، و آتش جهنم اعمال و دوزخ جسمانی آثار بر ظاهر بدن انسان احاطه کند و رو به باطن رود. پس، انسان بین این دو جهنم، که یکی از باطن قلب بروز کرده و نایره و شعله اش از طریق ام الدماغ به ملک بدن وارد گردد، و دیگری صورت قبایح اعمال و تجسم افعال است و از ظاهر رو به باطن تصاعد کند، در فشار و عذاب است. و خدای تبارک و تعالی می داند که این چه فشاری و چه
[[page 136]]زحمتی است غیر از سوختن و گداختن. تو گمان می کنی احاطه جهنم مثل این احاطه هاست که تو تصور می کنی؟ احاطه اینجا فقط به سطح ظاهر است، ولی احاطه آنجا به ظاهر و باطن و به سطوح و اعماق است. و اگر خدای نخواسته صورت غضب در انسان ملکه راسخه گردد که فصل اخیرش صورت غضب گردد، مصیبت افزون شود، و صورت برزخ و قیامت صورت سبع است- آن هم سبعی که در این عالم نظیر ندارد، زیرا که سبعیّت انسان را در این حال مقایسه با هیچیک از حیوانات نتوان کرد: همان طور که در جانب کمال احدی از موجودات همتراز وی این اعجوبه دهر نیست، در جانب نقص و اتصاف به صفات رذیله و ملکات خسیسه نیز با او هیچیک از موجودات در میزان مقایسه نیاید. أولئک کالأنعام بل هم أضلّ در شأن او وارد شده، فهی کالحجارة أو أشدّ قسوة درباره قلوب قاسیه بشر نازل گردیده است.
این ها که شنیدی شمه ای است از فساد این نایره سوزناک غضب در صورتی که از آن معاصی و مفاسد دیگر بروز نکند- و خود آتش درونی ظلمانی در باطن درهم پیچیده و محبوس شود و مختنق شده اطفاء نور ایمان کند، چنانچه شعله مختنق به هم پیچیده و با دودهای ظلمانی ملتوی شده نور را منطفی و خاموش نماید- ولی خیلی بعید است، بلکه عادتا از جمله ممتنعات است، که در حال شدت غضب و اشتعال نایره آن، انسان از سایر معاصی بلکه موبقات و مهلکات نجات پیدا کند.
چه بسا به واسطه غضب یک دقیقه و شدت اشتعال این جمره ملعونه شیطانی انسان به پرتگاههای نیستی و هلاکت افتد: سبّ انبیا و مقدسات، نعوذ بالله، کند، قتل نفس مظلومه کند و هتک حرمات نماید، و دنیا و آخرت خود را به باد فنا دهد. چنانچه در حدیث شریف کافی است: عن أبی عبد الله، علیه السّلام، فی حدیث کان أبی یقول: أیّ شی ء أشدّ من الغضب؟ إنّ الرّجل لیغضب فیقتل النّفس الّتی حرّم الله و یقذف المحصنة. یعنی «حضرت صادق، علیه السلام، فرمود که پدرم می فرمود: «چه چیز شدیدتر است از غضب؟ همانا مرد غضب می کند، پس قتل نفسی را که خدا حرام کرده می کند، و افترا به زن محصنه می زند.» و بیشتر فتنه های بزرگ و کارهای فجیع در اثر غضب و اشتعال آن واقع شده.
انسان در حال سلامت نفس باید خیلی خوفناک باشد از حال غضبناکی خود. و اگر دارای این آتش سوزان است، در وقتی که حالت سکونت از برای نفس است در صدد علاج برآید و با تفکر در مبادی آن و مفاسد آن در حال اشتداد و آثار و مفاسد آن
[[page 137]]در آخر امر بلکه خود را نجات دهد. فکر کند قوه ای را که خدای تعالی برای حفظ نظام عالم و بقای نوع و شخص و ترتیب نظام عایله و تمشیت بنی الانسان و حفظ حدود و حقوق مرحمت فرموده، و در سایه آن باید نظام ظاهر و باطن و عالم غیب و شهادت اصلاح شود، اگر انسان در خلاف آن و بر ضد مطلوبات حق تعالی و خلاف مقاصد الهی صرف کند، چه قدر خیانت کرده و مستحق چه ملامتها و عقوبتهایی است. و چقدر ظلوم و جهول است که رد امانت حق تعالی را نکرده، سهل است، او را صرف در راه عداوت و تحصیل غضب او کرده. معلوم است چنین شخصی امان از غضب الهی ندارد. پس از آن، تفکر کند در مفاسد اخلاقی و اعمالی که از غضب تولید شود، و آثار این خلق ناهنجار است که هر یک ممکن است انسان را تا ابد مبتلا کند: در دنیا گرفتار زحمت و بلیه نماید، و در آخرت گرفتار عذاب و عقاب.
اما مفاسد اخلاقی، مثل کینه بندگان خدا که از این خلق زاییده شود، بلکه گاهی منتهی شود به کینه انبیا و اولیا، بلکه کینه ذات مقدس واجب الوجود و ولی النعم! و معلوم است قباحت و فساد آن چه قدر عظیم است. پناه می برم به خدای تعالی از شر نفس سرکش که اگر عنانش لحظه ای گسیخته شود، انسان را به خاک مذلت می نشاند و به هلاکت ابد می کشاند. و مثل حسد، که شمه ای از فضایح آن را در سابق شنیدی در شرح حدیث پنجم، و غیر از این ها از مفاسد دیگر.
و اما مفاسد اعمالی، پس محصور نیست. شاید در آن حال رده ای گوید، یا سب انبیا و اولیا، نعوذ بالله، کند، یا هتک حرمات الهیه و خرق نوامیس محترمه نماید، یا قتل نفوس زکیّه کند، یا خانمان بیچاره ای را به خاک مذلت نشاند و نظام عایله ای را مختل کند، و کشف اسرار و هتک استار نماید، و دیگر از مفاسد بیشمار که در حال فوران این آتش ایمانسوز خانمان خراب کن انسان به آن مبتلا شود. پس این خلق را می توان گفت ام امراض نفسانیه و کلید هر شرّ است، و در مقابل آن کظم غیظ و فرو نشاندن نایره غضب، جوامع کلم و نقطه تمرکز محاسن و مجمع کرامات است. چنانچه در حدیث شریف کافی وارد است:
عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال سمعت أبی یقول: أتی رسول الله رجل بدویّ، فقال: إنّی أسکن البادیة، فعلّمنی جوامع الکلام. فقال: آمرک أن لا تغضب، فأعاد علیه الأعرابیّ
[[page 138]]المسألة ثلاث مرّات، حتّی رجع الرّجل إلی نفسه، فقال: لا أسأل عن شی ءٍ بعد هذا، ما أمرنی رسول الله إلّا بالخیر. قال و کان أبی یقول: أیّ شی ءٍ أشدّ من الغضب؟ إنّ الرّجل لیغضب فیقتل النّفس الّتی حرّم الله و یقذف المحصنة. یعنی «حضرت صادق، علیه السلام، فرماید شنیدم پدرم می فرمود مرد بیابان نشینی خدمت رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، آمد، عرض کرد: «من ساکن بادیه هستم، تعلیم فرما مرا جوامع کلم را،» (یعنی چیزی که کم لفظ و دارای معانی بسیار باشد.) پس رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، فرمود: «من امر می کنم تو را که غضب نکنی.» پس شخص اعرابی پرسش خود را سه مرتبه تکرار کرد تا آنکه رجوع به نفس خود کرد و گفت بعد از این سؤال نمی کنم از چیزی، رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، امر نمی کند مرا مگر به خیر.» حضرت صادق، علیه السلام، فرماید: «پدرم می فرمود: «چه چیز سخت تر از غضب است؟ همانا مرد غضب می کند پس می کشد کسی را که خداوند خون آن را حرام کرده و افترا به محصنه می بندد.» پس از آنکه انسان عاقل در حال سکونت نفس و خاموشی غضب ملاحظه مفاسد آن و مصالح کظم غیظ را نمود، لازم است بر خود حتم کند که با هر قیمتی است و با هر رنجی و زحمتی ممکن است این آتش سوزان و نایره فروزان را از قلب خود فرو نشاند و دل خود را از ظلمت و کدورت آن صافی نماید. و این با قدری اقدام و بر خلاف نفس و خواهش آن رفتار نمودن و تدبر نمودن در عواقب امر و نصیحت نمودن نفس کاری است بس ممکن. چنانچه تمام اخلاق فاسده ملکات زشت را می توان از ساحت نفس خارج کرد، و جمیع محاسن و ملکات حسنه را می توان در قلب وارد کرد و روح را با آن متحلی نمود.
[[page 139]]