الحدیث الحادی عشر

مقام سوم در بیان آنکه معاد از فطریات است

کد : 93727 | تاریخ : 09/06/1395

‏مقام سوم در بیان آنکه معاد از فطریات است ‏

‏در بیان آنکه وجود یوم معاد و روز رستخیز از فطریات است که تخمیر در خمیره بشر گردیده. و آن نیز چون دو مقام سابق با طریقهای بسیار و فطرتهای عدیده ثابت شود، ولی ما در این مقام به بعضی از آنها اشاره می نماییم.‏

‏بدان که یکی از فطرتهای الهیه، که مفطور شده اند جمیع عایله بشر و سلسله انسان بر آن، فطرت عشق به راحت است، که اگر در تمام دوره های تمدن و توحش و تدین و سر خودی این نوع مراجعه شود، و از تمام افراد عالم و جاهل، وضیع و شریف، صحرایی و شهری، سؤال شود که این تعلقات مختلفه و أهویه متشتته برای چیست، و این همه تحمل مشاقّ و زحمات در دوره زندگانی برای چه مقصد است، همه متفق الکلمه با یک زبان صریح فطری جواب دهند که ما همه هر چه می خواهیم برای راحتی خود است. غایت مقصد و نهایت مرام و منتهای آرزو، راحتی مطلق و استراحت بی شوب به زحمت و مشقت است. و چون چنین راحت غیر مشوب به زحمت و استراحت غیر مختلط به رنج و نقمت معشوق همه است، و آن معشوق گمشده را هر کس در چیزی گمان می کند، از این جهت تعلق به هر چه در او محبوب را گمان کرده پیدا می کند، با اینکه در تمام عالم ملک و جمیع سر تا سر دنیا چنین راحتی مطلقی یافت نشود و چنین استراحت غیر مشوبی ممکن نیست. تمام نعمتهای این عالم مختلط با زحمتها و رنجهای طاقت فرساست، همه لذتهای دنیا محفوف به آلامی است کمر شکن، درد و رنج و تعب و حزن و اندوه و غصه سرتاسر این عالم را فرا گرفته است. در تمام دوره های زندگانی بشر یک نفر یافت نشود که رنجش مساوی با راحتش باشد و نعمتش مقابل تعب و نقمتش باشد، تا چه رسد به آنکه راحتی خالص و استراحت مطلق داشته باشد. پس، معشوق بنی الانسان در این عالم یافت نشود، عشق فطری جبلی فعلی آن هم در تمام سلسله بشر و عایله انسان بی معشوق فعلی موجود ممکن نیست. پس، ناچار در دار تحقق و عالم وجود، باید عالم باشد که راحتی او مشوب نباشد به رنج و تعب: استراحت مطلق بی آلایش به درد و زحمت داشته باشد، و خوشی خالص بی شوب به حزن و اندوه در آنجا میسر باشد، و آن دار نعیم حق و عالم کرامت ذات مقدس است.‏


‎[[page 186]]‎‏و می توان آن عالم را به فطرت حریّت و نفوذ اراده، که در فطرت هر یک از سلسله بشر است، اثبات کرد. چون مواد این عالم و اوضاع این دنیا و مزاحمات آن و تنگی و ضیق آن تعصی دارد از حریت و نفوذ اراده بشر، پس باید عالمی در دار وجود باشد که اراده در آن نافذ باشد و مواد آن عصیان از نفوذ اراده نداشته باشد، و انسان در آن عالم فعّال ما یشاء و حاکم ما یرید باشد، چنانچه فطرت مقتضی است.‏

‏پس، جناح عشق به راحت، و عشق به حرّیت، دو جناحی است که به حسب فطرة الله غیر متبدله در انسان ودیعه گذاشته شده که با آنها انسان طیران کند به عالم ملکوت اعلی و قرب الهی.‏

‏و در این مقام مطالب دیگری است که با وضع این اوراق تناسب ندارد، و فطرتهای دیگری است برای اثبات معارف حقه از قبیل اثبات نبوات و بعث رسل و انزال کتب. بلکه از هر یک از این فطرتها که ذکر شد جمیع معارف ثابت گردد، ولی ما اکنون اکتفا کردیم به همین اندازه که بیش از این از مقصود خارج نشویم و شرح بی مناسبت با حدیث شریف نشود.‏

‏تا اینجا معلوم شد که علم به مبدأ و کمالات و وحدت آن و علم به یوم معاد و عالم آخرت از فطریّات است. و الحمد لله.‏

‎ ‎

‎[[page 187]]‎

انتهای پیام /*