فصل در بیان آنکه برای اسماء حق دو مقام است
بدان که از برای مشیت حق تعالی جلّت عظمته، بلکه از برای سایر اسماء و صفات از قبیل علم و حیات و قدرت و غیر آن، دو مقام است:
یکی، مقام اسماء و صفات ذاتیه است، که به برهان پیوسته است که ذات مقدس واجب الوجود به حیثیت واحده و جهت بسیطه محضه کل کمالات و مستجمع جمیع اسماء و صفات است، و جمیع کمالات و اسماء و صفات جمال و جلال رجوع کند به حیثیت بسیطه وجودیه، و هر چه ماورای وجود است نقص و قصور و اعدام است. و چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف است: علم کلّه، قدرة کلّه حیاة کلّه.
و دیگر، مقام [اسماء] و صفات فعلیه است، که مقام ظهور به اسماء و صفات ذاتیه است و مرتبه تجلی به نعوت جلالیه و جمالیه است. و این مقام مقام «معیّت قیّومیه» است: «هُوَ مَعَکُمْ.» و «ما مِنْ نَجْوی ثَلثَةٍ إلّا هُوَ رابعُهُمْ ...» و مقام «وجه الله» است: «أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله.» و مقام «نوریّت» است: «الله نور السّموات وَ الْأرْضِ.» و مقام «مشیّت مطلقه» است: «وَ مَا تَشاءونَ إلّا أَنْ یَشاءَ الله». خلق الله الأشیاء بالمشیّة و خلق المشیّة بنفسها. و از برای آن در لسان اهل الله اصطلاحات و القاب دیگری است. و به هر دو مقام اشاره شده است در آیه شریفه کتاب الهی بقوله: هُوَ الأوّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ . به بعضی وجوه.
بالجمله، مقام مشیت فعلیه مطلقه احاطه قیّومیه دارد به جمیع موجودات ملکیه و ملکوتیه، و جمیع موجودات به وجهی تعینات آن هستند، و به وجهی مظاهر آن می باشند. و به حسب این مقام از مشیت فعلیه و مظهریت و فنای مشیت عباد در آن، بلکه مظهریت و مرآتیت خود عباد و جمیع شئون آنها از آن، در این حدیث شریف فرموده است: ای پسر آدم، به مشیت من تو آن کسی هستی که مشیت می کنی، ذات تو و کمالات ذات تو به عین مشیت من است، بلکه تو خود و کمالاتت
[[page 598]]از مظاهر و تعینات مشیت منی: وَ ما رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ الله رَمی. و از برای این مطلب عرفانی شواهد کثیره از اخبار و آیات است که ذکر آن لزومی ندارد.
و شیخ جلیل اشراقی، قدّس سره، علم تفصیلی حق تعالی را به اشیا عبارت از همین مقام علم فعلی می داند، و محقّق طوسی، قدس سرّه، در این باب از او تبعیت فرموده. و حضرت صدر المتألّهین، قدس سرّه، علم تفصیلی را همان مقام ذات بسیط می داند. و کلام این دو بزرگوار به طور اطلاق مرضیّ ایشان نیست. و نویسنده روح کلام آنها را به یک امر راجع می دانم و نزاع را لفظی می دانم به بیانی که مناسب این مقام نیست.
و از این بیان معلوم شد که هر چه در دار تحقق متحقق گردد، چه از جواهر قدسیه الهیه، یا ملکیه طبیعیه، یا اعراض، و چه ذوات و اوصاف و افعال- تمام آنها به قیومیت و نفوذ قدرت و احاطه قوّت حق متحقق شوند. پس، درست شد که بقوّتی أدّیت فرائضی. و همین مقام مشیت مطلقه مقام رحمت واسعه و نعمت جامعه است، چنانچه فرماید: و بنعمتی قویت علی معصیتی.
[[page 599]]