مجله خردسال 03 صفحه 26

کد : 93994 | تاریخ : 10/06/1395

قصه های پنج انگشت مصطفی رحماندوست دست کودک را در دست بگیرید و در حال بازی با انگشتان او یک شعر را بخوانید . پنج تا انگشت بودند . که روی یک دست زندگی می کردند . یک روز اولی سنتور می زنه . دی دینگ دینگ دومی دنبک می زنه . دادام دام سومی شیپور می زنه دو دور دور چهارمی آواز می خونه لالای لای آخری گفت من که منم یک کار بهتر می کنم می خواست بر قصه آقا شست افتاد و دندونش شکست

[[page 26]]

انتهای پیام /*