در آخرین ساعات روز 11 دسامبر 211 دی ماه) از تهران خبر رسید که دکتر علی امینی دیداری محرمانه با شاه داشته است. از جزئیات این دیدار در این گزارش چیزی ذکر نشده بود.
در گزارشاتی که از امریکا میرسید، این مطلب به وضوح دیده میشد که
[[page 89]]سردمداران امریکا مجدداً به شاه برای تشکیل یک کابینه غیرنظامی فشار میآورند. شاه در این مورد مینویسد:
«...بعد از انتصاب ازهاری، من تماس و مذاکرات خود را با مخالفین برقرار ساختم. ابتدا من با دکتر صدیقی، عضو جبهه ملی، که او را یک وطنپرست میدانستم، تماس گرفتم. او بدون هیچگونه شرطی پذیرفت که کابینه ائتلافی تشکیل دهد. اما یک هفته برای مطالعه و فکر کردن مهلت خواست و من موافقت کردم. اما بعد بر اثر فشار گروهش، از من خواست که یک شورای سلطنتی را معرفی کنم در حالی که هنوز در کشور بودم. این شرط قابل قبول نبود چرا که مفهوم آن این بود که من قادر نیستم به عنوان یک پادشاه وظایفم را انجام دهم...».
چنانچه قبلاً گفته شد شاه از یک سو میخواست نفوذ خود را از دست ندهد و از سوی دیگر میخواست به خواستههای مردم تن در دهد. سیاستمداران کهنه کار و ملیون به لحاظ تجربه سالهای گذشته و یا ملاحظه حالت دوگانه در اظهارات شاه و سرانجام به خاطر ترس از عکسالعمل امام و انقلابیون مسلمان و حفظ آبروی خود حاضر نمیشدند با وجود شاه و حفظ قدرت او در ارتش دست به تشکیل دولت بزنند. در اطرافیان کارتر هم شرایط روزمره بسته به دیدار سایروس ونس یا برژینسکی با کارتر بود که سیاست آن روز امریکا را در مقابل حوادث ایران و عکسالعمل کاخ سفید شکل میداد. یک روز سیاست هویچ اعمال شد و فردا سیاست چماق. در ایران هم ارتشیان به شدت از این که شاه شورای سلطنت تشکیل دهد و یا از ایران خارج شود سخت اظهار نگرانی میکردند.
[[page 90]]