فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

امام : به شاه نباید مهلت داد

کد : 94184 | تاریخ : 16/08/1395

‏امام‌ در سخنرانی‌ خود در 24 اکتبر در نوفل‌لوشاتو به‌ همین‌ وضع روحی شاه‌ اشاره‌ ‏‎ ‎‏کرده‌ و می‌گویند اگر در این‌ شرایط‌ به‌ او مهلت‌ داده شود، این مصیبت‌ است‌ برای‌ ملت: ‏‎ ‎‏«اوضاع‌ طوری‌ است‌ که‌ ایشان‌ را «مایوس» کرده است. دیگر ایشان‌ از وضع‌ خودش ‏‎ ‎‏مایوس است و تصریح هم می‌کند به اینکه من مایوسم؛ و باید هم‌ مایوس‌ باشد... باید ‏‎ ‎‏ملت ایران‌ مهلت، به این دیگر ندهد... و قطع‌ ید او را از سر ملت‌ بکند... گاهی یک ‏‎ ‎‏پیشنهادهایی از بعضی اشخاصی که‌ خیلی توجه‌ به‌ تمام مسائل ندارند می‌شود؛ از بعضی‌ از آقایان از بعضی‌ از محترمین‌ که‌ مثلاً خوب است که‌ اصل‌ رژیم‌ باقی‌ باشد و این‌ ‏‎ ‎‏شخص‌ برود... حالا به‌ این‌ مطلب‌ قانع بشویم‌ و بعد کم‌کم‌ یک‌ قدم، یک‌ قدم‌ جلو ‏‎ ‎‏برویم. این‌ جزء اشتباهاتی است‌ که‌ آقایان دارند... حالا بعد از این همه‌ کشتار... ما ‏‎ ‎‏بگوییم که‌ خوب آقا، شما حالا دیگر بفرمایید بالای‌ مسند بنشینید و بروید سراغ ‏‎ ‎‏الواطی‌تان، به‌ حکومت کار نداشته‌ باشید... حالا دیگر همان سلطنت بکنید... کدام‌ ‏‎ ‎
‎[[page 102]]‎‏مسلمان‌ از ما یک‌ همچو مطلبی را قبول می‌تواند بکند؟... اگر این‌ آدم‌ را امروز شما ‏‎ ‎‏مهلت دادید و گفتید سلطان باشد و حکومت نکند، این‌ «حالا» قبول می‌کند... این‌ آدم‌ ‏‎ ‎‏از این قدمی‌ که‌ گذاشته برمی‌گردد. این‌ وقتی که برگشت، تمام‌ مردم‌ را تمام‌ مخالفین ‏‎ ‎‏خودش را خواهد قتل عام‌ کرد بدتر از حالا...»‏‎[1]‎

‏بالاخره‌ در هشتم‌ دی‌ ماه‌ 57 (29 دسامبر 1978) علیرغم‌ مخالفت سران جبهه‌ ملی‌ و ‏‎ ‎‏تهدید بختیار به‌ اخراج‌ از این‌ سازمان، وی با شاه‌ بر سر تشکیل دولت‌ به‌ توافق‌ رسید. ‏‎ ‎‏قبلاً گفته‌ شد که‌ شاه‌ تحت‌ فشار امریکاییها و به قول‌ خودش‌ «خواهش‌ لرد براون» ‏‎ ‎‏حاضر شد، دولت‌ را به‌ بختیار واگذار گرده، در گام‌ بعد شورای‌ سلطنت‌ تشکیل‌ داده‌ و ‏‎ ‎‏برای‌ استراحتی طولانی ـ به‌ قول‌ فرح ـ از کشور خارج‌ شود. شاه‌ البته‌ اختیار ارتش‌ را ‏‎ ‎‏هم چنان‌ در دست‌ داشت، ولی‌ اعلام‌ کرد، ارتش‌ کاملاً از بختیار حمایت خواهد کرد. ‏‎ ‎‏بختیار ابتدا می‌خواست‌ انتصابات‌ در ارتش‌ زیر نظر او بوده، یا حق وتو داشته‌ باشد که‌ ‏‎ ‎‏مورد قبول‌ شاه‌ قرار نگرفت. همچنین بختیار از ارتشبد جم‌ خواسته‌ بود که‌ وزارت‌ ‏‎ ‎‏جنگ‌ را بر عهده‌ بگیرد. جم‌ شرط‌ کرده‌ بود که اگر حق‌ انتصاب‌ داشته‌ و دستش‌ در ‏‎ ‎‏تصمیمات‌ مربوط‌ به ارتش‌ باز باشد، خواهد پذیرفت. شاه‌ زیر بار نرفت و جم هم به‌ ‏‎ ‎‏ایران نیامد.‏

‏به‌ خاطر دارم‌ که‌ قبلاً یکبار که‌ با امام‌ در مورد مقامات‌ نظامی‌ صحبت‌ می‌شد، ایشان‌ ‏‎ ‎‏نسبت‌ به‌ ارتشبد جم‌ نظر مخالفی‌ نداشتند.‏

‏پس‌ از آن‌ که‌ ارتشبد جم‌ حاضر به‌ قبول‌ مس‏‏و‏‏ولیت‌ در کابینه‌ بختیار نشد، ارتشبد ‏‎ ‎‏جعفر شفقت، که‌ بعد از قتل‌ عام‌ تبریز در ماجرای‌ اربعین شهدای‌ قم، به استانداری ‏‎ ‎‏آذربایجان‌ منصوب‌ شد و از نزدیکان‌ آیت‌الله شریعتمداری محسوب می‌گردید وزارت‌ ‏‎ ‎‏جنگ‌ را عهده‌دار شد.‏

‎[[page 103]]‎

  • . همان؛ ص 605 ـ 608.

انتهای پیام /*