فصل اول : قلب ایران در قلب اروپا (امام در پاریس)

دیدار هایزر با شاه درمانده : چه بر سر شاه آورده بودند ؟

کد : 94236 | تاریخ : 16/08/1395

‏از نکات جالب خاطرات‌ هایزر در ایران، دیدار او با «اعلیحضرت» ‌است...‏

‏«چند ماهی‌ است که‌ اعلیحضرت‌ را ندیده‌ بودم. از دیدن‌ چهره درمانده شاه یکه ‏‎ ‎‏خوردم. فشار و نگرانی‌ تمام‌ خطوط‌ چهره‌اش‌ را فراگرفته بود. برخلاف‌ همیشه‌ که‌ ‏‎ ‎‏لباس نظامی می‌پوشید، آن‌ روز لباس غیرنظامی تیره‌ای به‌ تن داشت. او صحبت‌ را با ‏‎ ‎‏مطالب‌ ساده‌ و سبکی آغاز کرد و سپس از هدف ماموریت من پرسید... برایش ‏‎ ‎‏دستورات پرزیدنت کارتر را بازگو کردم‌ و اطلاعات‌ کاملی‌ از فعالیت‌های‌ خود تا آن‌ ‏‎ ‎‏روز را همراه‌ با آخرین پیشرفت‌های خود با گروه‌ پنج‌ (‌فرماندهان سه‌ نیرو، رئیس ستاد ‏‎ ‎‏ارتش‌ و وزیر دفاع) به ایشان دادم. سپس‌ به برنامه‌ای که‌ دست به تدوین‌ آن‌ زده بودیم‌ ‏‎ ‎‏به‌ تفصیل‌ اشاره‌ کردم. به‌ نظر علاقمند رسید و گفت‌ که: واقعاً لازم بود چون هیچ ‏‎ ‎‏برنامه‌ای وجود نداشت... او سپس موضوع رفتن‌ خود را مطرح کرد... نظر ما را در مورد ‏‎ ‎‏تاریخ‌ رفتنش جویا شد. سفیر سولیوان گفت: اگر هر‌چه‌ زودتر باشد برای همه بهتر ‏‎ ‎‏خواهد بود... او سپس صحبت‌ را به‌ برنامه‌ریزی‌ پروازش‌ کشاند. می‌خواست بداند چه ‏‎ ‎‏مسیری را من‌ پیشنهاد می‌کنم... خواست‌ با تیمسار ربیعی‌ ـ فرمانده نیروی هوائی ـ ‏‎ ‎‏جزئیات‌ برنامه‌ را تهیه‌ کنم... هنوز برای من چیزی‌ شبیه یک راز عجیب‌ است‌ که‌ چه‌ به‌ ‏‎ ‎‏سر او آمده بود.»‏

‎[[page 162]]‎

انتهای پیام /*