گفته میشود که شاه قصد داشت به امریکا برود ولی مقامات امریکایی از پذیرفتن او امتناع ورزیدند. این امر برای شاه بسیار ناگوار بود. کسی که به قول مقامات جمهوریخواه «همیشه منافع امریکا را در نظر داشته است» اینک در حال استیصال میبیند که عاقبت آن همه وابستگی و خوش خدمتی به کجا رسیده است. مشاوران نظامی که در اصل از رفتن شاه به کلی ناراضی بودند و با رفتن او پایان سلطه خود را حتمی میدیدند، او را قانع کردند در منطقه باقی بماند تا در صورت موفقیت آنان در اجرای کودتا، سریعاً به کشور باز گردد. از این جهت شاه تصمیم گرفت با دوست دیرینهاش ملک حسین دیدار کند. سفیر ایران در اردن به وی اطلاع میدهد که ملک حسین از پذیرفتن وی معذور است. ناچار شاه با راکفلر و کیسینجر تماس گرفته و از آنان استمداد میطلبد. با وساطت مقامات امریکایی انورسادات او را به مصر دعوت کرده و در منطقه اسوان او را مستقر میسازد. بعد از مدت کمی شاه و ملکه به توصیه مقامات امریکایی به مراکش رفته و تا روزهای اول پیروزی انقلاب در یکی از کاخهای ملک حسن اقامت میکردند.
بعد از پیروزی انقلاب، ملک حسن که نگران روابط خود با جمهوری نوپای اسلامی بود از شاه خواست مراکش را ترک کند.
[[page 187]]