با اعلام بازگشت امام به ایران پیغامها و توصیههای فراوانی به ایشان میشد که حالا به ایران نروید و یا سفر را به تعویق بیاندازید. این دلسوزیها هم از جانب دوستان و هم از طرف دشمنان صورت میگرفت. جالب اینکه کارتر هم پیام داد که برای حفظ جان خودتان بهتر است سفر را به مدتی بعد موکول کنید. مقامات فرانسوی از طریق دوستان و آشنایان همین پیغام را میدادند. بعدها معلوم شد که ژنرال هایزر و نیز شاپور بختیار
[[page 203]]از طریق سفیر فرانسه در تهران درخواست کرده بودند که مقامات فرانسوی به هر نحو ممکن بازگشت امام را به تعویق بیاندازند. از تهران و شهرستانها، بسیاری از علما و روحانیون و نیز شخصیتهای سیاسی با نیت خیرخواهی همین نظر را داشتند و میگفتند آمادگی برای تدارک و استقبال را نداریم و در واقع دلهره و اضطراب داشتند.
یکی از کسانی که برای امام پیغام فرستاد سیدمهدی روحانی نماینده شاه در فرانسه بود. او پیش از این دو بار درخواست ملاقات با امام را کرده بود که امام نپذیرفتند. ایشان از قوم و خویشهای آقای اشراقی بود. زمانی که اعلام شد امام میخواهند به ایران برگردند ایشان به آقای اشراقی پیغام داد که نگذارید آقا به ایران برگردند زیرا من نگران جان ایشان هستم. وقتی آقای اشراقی به امام گفت امام پاسخ دادند بعضی تذکرات و نصایح را درست باید برعکس انجام داد. یک بار نیز گفتند من تعجب میکنم که چه افرادی جان مرا دوست دارند! علاوه بر این همانطور که ذکر شد کسانی برای جان امام دل میسوزاندند که نه تنها نسبت به انقلاب تعهدی نداشتند بلکه درست در جهت مخالف بودند و حتی در زمره دستاندرکاران سیاست امریکا، شوروی و انگلیس بودند. در گزارشات برژینسکی، هایزر، وانس و براون مقامات ارشد امریکایی نیز این «دلسوزی» به چشم میخورد. همین جا بود که امام اظهار داشتند: برای من شگفتآور است که افراد زیادی علیرغم دشمنی با انقلاب نگران جان من هستند و مرتب پیام میدهند که به ایران نروید.
[[page 204]]