با وجود آنکه مردم نوفل لوشاتو در این مدت حدود چهارماه دچار زحمت شده بودند و شرایط غیرعادی در این دهکده کوچک ایجاد شده بود، اعم از شلوغی و سر و صدا و جنب و جوش و حضور نیروهای امنیتی و پلیس و... اما هیچ اعتراضی در طول مدت اقامت امام در این دهکده مشاهده نشد.
[[page 204]]وقتی اعلام شد امام بزودی نوفل لوشاتو را ترک خواهند کرد، مردم این محل برای خداحافظی با ایشان ابراز علاقه کردند و صفی طولانی در محوطه مقابل باغ و محل استراحت امام تشکیل شد. واقعاً شور و علاقه مردم برای دیدار با امام جالب بود. در ابتدا یکی دو نفر که از چهرههای سرشناس محلی بودند به طور جداگانه حضور امام رسیدند. یکی از آنها کشیش بود که امام او را آخوند محل مینامیدند! او گفت: این روزها در تاریخ جهان ثبت خواهد شد. حضور شما به این دهکده جایگاه تاریخی و به ما یک معنویتی داده است. امام در پاسخ عذرخواهی کردند و گفتند در این مدتی که ما اینجا بودیم برای شما ایجاد زحمت شد، رفت و آمد و سر و صدا زیاد بود و امنیت و آسایش از شما سلب شد. هنگامی که امام این سخنان را به مردم نیز گفتند، آنها نیز ضمن تفاهم نشان دادن برای این اوضاع غیرعادی، نوعی غم نیز در چهره هایشان مشهود بود. چند روز قبل از این هم در دیدار این مقام کلیسایی با امام شاهد نکته ظریفی از جانب امام بودم. یک جعبه گز برای پذیرائی از میهمانها در اتاق بود. امام با اشاره تعارف کردند و او برداشت. منتها این بنده خدا نمیدانست با آن چه کند. امام وقتی دیدند دارد با گز ور میرود، بدون اینکه او متوجه شود به من اشاره کردند که یادش بدهم. من هم یک گز برداشتم و کمی با آن ور رفتم بعد کاغذ آن را باز کردم و تکه تکه کردم تا او یاد بگیرد و معذّب نباشد.
[[page 205]]