فصل دوم : از پرواز انقلاب تا استقرار جمهوری اسلامی

امام : شما الآن نمی فهمید

کد : 94319 | تاریخ : 16/08/1395

‏ایشان در جواب‌ گفتند شما الآن نمی‌فهمید. پنجاه‌ سال‌ دیگر خواهند گفت با ‏‎ ‎‏سوءاستفاده‌ از احساسات‌ مردم، نظام‌ موردنظر خود را بر مردم‌ تحمیل کردند. نه‌ حتماً ‏‎ ‎‏باید رای‌گیری‌ شود و دقیقاً تعداد مخالف‌ و موافق‌ معین شود. من‌ وقتی‌ از قم‌ برگشتم‌ ‏‎ ‎‏منزل‌ خاله‌ام بودم‌ که‌ آقای‌ صدر تماس‌ گرفت و مرا به‌ وزارت‌ کشور دعوت‌ کرد. من‌ به‌ ‏‎ ‎‏اتفاق‌ دکتر حسن‌ حبیبی‌ به‌ دیدار ایشان‌ رفتیم‌ و بعد از کمی‌ گفت‌وگو، معاونت‌ سیاسی‌ ‏‎ ‎‏اجتماعی‌ را به‌ من‌ و معاونت‌ اداری‌ و عمران‌ را به‌ ایشان‌ واگذار کرد. از آن‌ تاریخ‌ هر ‏‎ ‎‏دوی‌ ما در وزارت‌ کشور شروع‌ به‌ کار کردیم. تقریباً اواسط‌ اسفند 57 بود که‌ احمد آقا ‏‎ ‎‏گفت‌ یک‌ سَری‌ بیا قم‌ و رفتم‌ و گفت‌ آقا پایش‌ را کرده‌ است‌ توی‌ یک‌ کفش و گفته‌ ‏‎ ‎
‎[[page 272]]‎

C:\Users\archive9\Pictures\33.JPG

‏است‌ که‌ باید خیلی‌ زود رفراندوم‌ برگزار بشود برای‌ جمهوری اسلامی. به‌ ایشان‌ گفتم‌ ‏‎ ‎‏خیلی‌ خوب‌ اما خیلی‌ زود یعنی‌ چی، گفت‌ امام‌ می‌گوید همین‌ روزهای‌ آینده، گفتم‌ ‏‎ ‎‏قبلاً که‌ توضیح‌ دادم‌ که‌ این‌ کار تشکیلات لازم‌ دارد و نظم‌ می‌خواهد، فرمانداریها، ‏‎ ‎‏استانداریها، صندوق، جمع‌آوری تهیه‌ تعرفه‌ و ارسال، ستاد مرکزی‌ و اینها همه‌ به‌ این‌ ‏‎ ‎‏سرعت‌ نمی‌شود، گفت که‌ نمی‌دانم‌ دیگه‌ آقا اصرار دارد که‌ این‌ انجام‌ بشود، من دوباره‌ ‏‎ ‎‏به قم رفتم و به ایشان گفتم‌ آقا خود شما نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را اعلام‌ کرده‌اید این ‏‎ ‎‏کافی‌ است‌ و دنیا هم‌ که‌ مشروعیت‌ شما را قبول‌ کرده‌ است، این‌ هیچ‌ ایرادی ندارد، ‏‎ ‎‏ایشان‌ گفتند شما الآن را نگاه‌ نکنید، آن‌ چیزی‌ که‌ در تاریخ‌ می‌ماند واقعیتهای‌ تاریخی‌ ‏‎ ‎‏است. شما سعی‌ کنید که‌ هر چه‌ زودتر دولت‌ این‌ کار را برگزار کند. آن‌ موقع‌ من‌ در ‏‎ ‎‏هیات‌ وزیران‌ هیچ‌ نقشی‌ نداشتم‌ و گاهی‌ اوقات‌ در جلسات‌ دولت‌ به‌ درخواست‌ ‏‎ ‎‏دوستان‌ شرکت‌ می‌کردم. به‌ ایشان‌ گفتم‌ برگزاری‌ یک‌ چنین‌ کاری‌ خیلی‌ تدارکات‌ ‏‎ ‎
‎[[page 273]]‎‏می‌خواهد، از وزارت‌ کشور که‌ باید یک‌ ستادی‌ تشکیل‌ بدهد در شهرستانها و در مراکز ‏‎ ‎‏استانها، بخشداریها یک‌ بسیج‌ تشکیلاتی‌ و عمومی‌ باید صورت‌ بگیرد، الآن در صورتی ‏‎ ‎‏که پاسبانها جرات نمی‌کنند با لباس‌ پاسبانی‌ بیرون‌ بیایند و سر چهارراهها بمانند برای‌ ‏‎ ‎‏نظم عمومی‌ چطوری‌ می‌خواهید این‌ کار برگزار بشود. ایشان‌ گفتند نه‌ این‌ کار ‏‎ ‎‏امکان‌پذیر است، شما بروید و کار را به‌ سبک‌ انجمن‌ اسلامی‌ در بیاورید. من‌ آمدم‌ ‏‎ ‎‏تهران‌ و آن‌ شب‌ مطلب‌ را به‌ آقای‌ صدر حاج‌ سید جوادی اطلاع‌ دادم،‌ ایشان‌ گفت‌ شما ‏‎ ‎‏اولویت‌ کارتان‌ را روی‌ برگزاری‌ رفراندوم بگذارید. گفتم‌ بسیار خوب‌ ولی‌ این‌ بیعتی‌ ‏‎ ‎‏نباشد برای‌ انجام‌ کار دائم‌ در وزارت‌ کشور چون‌ من‌ الآن تهران‌ را هنوز بلد نیستم‌ ‏‎ ‎‏چطوری‌ می‌توانم معاون‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ وزارت‌ کشور بشوم. به‌ هر حال‌ فایده‌ نکرد ‏‎ ‎‏و من در آنجا مشغول‌ کار شدم‌ و این‌ دقیقاً 14 یا 15 اسفند سال‌ 57 بود. در عرض‌ ‏‎ ‎‏کمتر از 3 روز به‌ سبک‌ انجمن‌ اسلامی‌ ما یک‌ ستاد برگزاری‌ رفراندوم‌ در وزارت‌ کشور ‏‎ ‎‏تشکیل‌ دادیم‌ و به‌ تعداد استانداریها افرادی‌ را از انجمن‌ اسلامی و دوستان‌ دیگر گرد ‏‎ ‎‏آوردیم. البته‌ تشکیلات‌ ستاد انتخاباتی‌ وزارت‌ کشور که‌ از زمان‌ گذشته‌ با یک‌ مدیریت‌ ‏‎ ‎‏کل‌ اداره‌ می‌شد، خدمات‌ ستادی‌ به‌ ما ارائه می‌داد و تجربه‌های‌ تشکیلاتی‌ خود را در ‏‎ ‎‏اختیار ستاد رفراندوم‌ می‌گذارد. قرار شد 3 نفر در مرکز بمانند و بقیه‌ به‌ مراکز استانها ‏‎ ‎‏اعزام‌ بشوند، در آنجا نیز یک‌ ستاد مرکزی‌ به‌ تعداد شهرستانها افرادی‌ را با کمک‌ ‏‎ ‎‏ائمه‌جمعه‌ که‌ مورد اعتماد احمد آقا بودند در اختیار گرفتند. در مرکز شهرها نیز همین‌ ‏‎ ‎‏طور به تعداد روستاها و بخشها افراد انتخاب‌ شدند. تقریباً بیستم‌ اسفند بود که‌ ستاد ‏‎ ‎‏رفراندوم‌ کل‌ کشور تشکیل‌ شد. آن‌ موقع‌ تشکیلات‌ کشوری‌ از هم‌ پاشیده بود، ‏‎ ‎‏استانداریها سر و سامان‌ نداشت. بعضی‌ از استانداران‌ که‌ به‌ تازگی‌ به‌ محل‌ کار خود ‏‎ ‎‏اعزام‌ شده‌ بودند مورد اعتراض‌ اهالی‌ بودند. یک‌ بار در یکی از روزنامه‌ها نوشته‌ بود: ‏‎ ‎‏آقای‌ بازرگان‌ آن‌ انقلاب‌ کجا و این‌ انتصابات کجا؟! در خیلی‌ موارد توده‌ایها و نیروهای‌ ‏‎ ‎‏چپ‌ و عناصر ضد انقلاب‌ در ایجاد بلوا و نارضایتی‌ نقش‌ داشتند. استانداران‌ هنوز ‏‎ ‎‏مجال‌ زیادی‌ برای‌ تسلط‌ به‌ کار پیدا نکرده‌ بودند، در حوزه‌های‌ کوچکتر فرمانداری‌ و ‏‎ ‎‏شهرستانها و بخشداریها نیز به‌ همین‌ شکل‌ بود و سازمان‌ منظمی‌ که‌ عهده‌دار اجرای‌ ‏‎ ‎
‎[[page 274]]‎‏صحیح‌ و بدون‌ دغدغه‌ رفراندوم‌ بشود، وجود نداشت. با وظیفه‌ سنگینی‌ روبه‌رو بودیم‌ ‏‎ ‎‏و چاره‌ای‌ ندیدیم‌ که‌ یک‌ جلسه‌ مشترکی‌ با روحانیون‌ معتمد امام‌ در مراکز استانها ‏‎ ‎‏بگذاریم‌ و از آنها تقاضا کنیم‌ که‌ تسهیلاتی‌ را فراهم‌ کنند. در این‌ زمینه‌ با کمک‌ حاج‌ ‏‎ ‎‏احمد آقا با روحانیون‌ سرشناس‌ مراکز استان‌ها مانند آقای‌ صدوقی‌ در یزد هماهنگیهایی ‏‎ ‎‏کردیم.‏

‏آئین‌نامه‌ اجرائی‌ رفراندوم‌ تدوین‌ و به‌ دولت و به شورای‌ انقلاب‌ جهت تصویب ‏‎ ‎‏فرستاده‌ شد.‏

‏در روز 17 اسفند با هماهنگی‌ با دفتر امام‌ به‌ همراه‌ چند نفر از دست‌ اندرکاران ستاد ‏‎ ‎‏مرکزی رفراندوم‌ حضور امام‌ رسیدیم. روز دهم‌ فروردین‌ 58 به‌ عنوان تاریخ‌ برگزاری ‏‎ ‎‏رفراندوم‌ تعیین‌ شد. امام‌ تاکید داشتند هر چه‌ سریعتر رفراندوم برگزار شود. وقتی ‏‎ ‎‏مشکلات را عرض‌ کردم، گفتند شما حرکت بکنید، مردم‌ هم‌ مردم‌ نجیبی‌ هستند کمک ‏‎ ‎‏خواهند کرد و زیاد نگران تحریکات ضد انقلاب‌ نباشید. در جواب ایشان‌ گفتم‌ گاهی‌ ‏‎ ‎‏ناهماهنگیها مربوط‌ به‌ روحانیون شهرستان‌هاست. گفتند هر جا با اشکال‌ مواجه‌ شدید ‏‎ ‎‏به من‌ اطلاع‌ بدهید.‏

‏قبلاً گفتم که‌ در وزارت کشور ستاد انتخابات را تشکیل دادیم. انجمن اسلامی‌ این‌ ‏‎ ‎‏وزارتخانه‌ قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ فعالیتش‌ را شروع‌ کرده‌ بود، در این‌ زمینه‌ به‌ ما ‏‎ ‎‏کمکهای‌ خوبی‌ کرد موضوعی‌ که‌ به‌ بحث‌ گذاشته‌ شد سو‌ال‌ رفراندوم‌ بود، ما بر اساس‌ ‏‎ ‎‏طرح‌ شورای‌ انقلاب‌ و دستور امام‌ اعلام‌ کردیم‌ سو‌ال‌ یک‌ جمله‌ خواهد بود: جمهوری‌ ‏‎ ‎‏اسلامی، آری‌ یا نه، که‌ قرار شد بخشی‌ از ورقه‌ به‌ رنگ‌ سبز با کلمه‌ آری‌ و زیر آن‌ به‌ ‏‎ ‎‏رنگ‌ قرمز با کلمه‌ نه‌ به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ باشد. در همین‌ خصوص‌ در برخی‌ روزنامه‌ها ‏‎ ‎‏و محافل‌ و نیز از سوی‌ برخی‌ گروهها اعتراضاتی‌ شد که‌ چرا مردم‌ را در مقابل‌ یک‌ امر ‏‎ ‎‏و یک‌ موضوع‌ تک‌ گزینه‌ای‌ قرار می‌دهید که‌ آری‌ یا نه‌ باشد و پیشنهاد می‌کردند که‌ ‏‎ ‎‏عناوین‌ دیگری‌ مانند جمهوری‌ دمکراتیک‌ خلق‌ یا جمهوری‌ خلق‌ و امثال‌ آن‌ را اضافه‌ ‏‎ ‎‏کنید. گروههایی‌ چون‌ جبهه‌ ملی‌ و سازمان‌ مجاهدین‌ خلق‌ روی‌ این‌ مساله‌ اصرار ‏‎ ‎‏زیادی‌ داشتند. به‌ ناچار امام‌ اظهارنظر کردند و گفتند جمهوری‌ اسلامی‌ نه‌ یک‌ کلمه‌ ‏‎ ‎
‎[[page 275]]‎‏بیشتر و نه‌ یک‌ کلمه‌ کمتر.‏

‏لازم‌ به‌ تذکر است‌ که‌ مهندس‌ بازرگان‌ جمهوری‌ دموکراتیک‌ اسلامی‌ را پیشنهاد کرد ‏‎ ‎‏ولی‌ در مورد نام‌ نظام‌ تنها او نبود که‌ کلمه‌ دموکراتیک‌ را به‌ عنوان‌ وصف‌ جمهوری‌ ‏‎ ‎‏اسلامی‌ عنوان‌ کرده‌ بود. استدلال‌ ایشان‌ این‌ بود که‌ نظامهایی‌ مانند پادشاهی‌ عربستان‌ و جمهوری‌ پاکستان، صفت‌ اسلامی‌ را یدک‌ می‌کشند ولی‌ دارای‌ نظام‌ غیردموکراتیک‌ ‏‎ ‎‏هستند و لذا بهتر است‌ ما از همین‌ اول‌ نوع‌ حکومت‌ خود را از آنان‌ جدا سازیم. از میان‌ ‏‎ ‎‏بزرگان‌ حوزه، دائی‌ بزرگ‌ من‌ مرحوم‌ آیت‌الله حاج‌ سیدرضا صدر حتی‌ مخالف‌ کلمه‌ ‏‎ ‎‏اسلام‌ در پی‌ لفظ‌ جمهوری‌ بود. ایشان‌ حتی‌ یکبار در همان‌ هفته‌ اول‌ فروردین‌ نظر ‏‎ ‎‏خود را توسط‌ من‌ به‌ اطلاع‌ امام‌ رساند. ایشان‌ معتقد بود، اگر در سیستم‌ جمهوری‌ ‏‎ ‎‏اسلامی، ضعفی‌ یا خدای ناکرده‌ انحرافی‌ یا خطایی‌ صورت‌ پذیرد، آن‌ خطا و انحراف‌ ‏‎ ‎‏متوجه‌ اسلام‌ خواهد شد. لذا پیام‌ ایشان‌ به‌ امام‌ این‌ بود که‌ تلاش‌ خود را برای‌ پیاده‌ ‏‎ ‎‏کردن‌ احکام‌ اسلامی‌ به‌ کار برید و همه‌ ما هم‌ پشتیبانی‌ خواهیم‌ کرد ولی‌ نام‌ اسلام‌ را ‏‎ ‎‏روی‌ جمهوری‌ نگذارید. در میان‌ علمای‌ طراز اول‌ و مراجع‌ عظام‌ هم‌ بودند اشخاصی‌ ‏‎ ‎‏که‌ حتی‌ با ت‏‏ا‏‏سیس‌ حکومت‌ دینی‌ در زمان‌ غیبت‌ معصوم‌ مخالف‌ بودند و اصل‌ ولایت‌ ‏‎ ‎‏فقیه‌ را نمی‌پذیرفتند؛ و از این‌ که‌ برخی‌ گروهها و روزنامه‌ها، مخالفین‌ ولایت‌ فقیه را ‏‎ ‎‏مخالف‌ اسلام‌ و روحانیت‌ و انقلاب‌ دانسته‌ و آنان‌ را مرعوب‌شدگان استکبار قلمداد ‏‎ ‎‏می‌کردند رنجور بودند. با اعلام‌نظر قاطع‌ امام‌ که‌ جمهوری اسلامی‌ نه‌ یک‌ کلمه‌ کمتر و ‏‎ ‎‏نه‌ یک‌ کلمه‌ بیشتر، اظهارنظرها پایان‌ پذیرفت؛ گرچه‌ اختلاف‌نظرها ادامه‌ یافت؛ ولی‌ در ‏‎ ‎‏عمل‌ مخالفتی‌ صورت‌ نگرفت. حتی‌ اغلب‌ و شاید اکثر قریب‌ به‌ اتفاق‌ همین‌ افراد در ‏‎ ‎‏رفراندوم‌ شرکت کردند و به‌ نظام‌ ر‏‏ا‏‏ی‌ آری‌ دادند.‏

‎[[page 276]]‎

انتهای پیام /*