به هرحال همزمان با ماجرای مهاباد در سنندج نیز اغتشاش شد و پادگان آنجا به محاصره ضد انقلاب که عمدتاً گروههای چپ بودند، افتاد. دولت برای بازگرداندن امنیت به این دو شهر وارد کار شد. در جلسهای که بعد از جلسه هیات دولت به منظور بررسی این موضوع تشکیل شد، از سوی وزارتکشور من حضور داشتم. در آن جلسه دو نظریه وجود داشت: سپهبد قرنی رئیس ستاد مشترک ارتش عقیده داشت که باید با تمام قدرت در مقابل این حرکت ایستاد و اگر به اینها مجال داده شود به جاهای دیگر هم سرایت میکند. باید اغتشاشگران متوجه شوند که انقلاب شده ولی ارتش از بین نرفته و فکر نکنند رژیم جدید برای بقای خودش دست بسته است. در مقابل این نظر کسان دیگری مانند مهندس بازرگان، آقایان مطهری و دکتر بهشتی و آقای طالقانی (که در جلسه حضور نداشتند ولی بعداً از نظرشان مطلع شدیم) معتقد بودند حتیالمقدور باید از طریق مذاکره مساله را حل کرد.
یادم میآید امام از قضیه کردستان خیلی ناراحت بودند. در روزهای آخر اسفند که
[[page 281]]
به قم سر میزدم، امام صبح و عصر از روی پشت بام با مردم دیدار میکردند، پس از اینکه برای استراحت پایین میآمدند، گاهی اوقات فرصتی بود برای گفتگو. فکر میکنم دو شب یا سه شب قبل از عید بود که بعد از نماز مغرب به دیدارشان رفتم. به طور مشهودی از این ماجرا ناراحت بودند و البته از اختلاف نظر مسوولین امر هم مطلع بودند. البته من نتوانستم از بیانشان متوجه شوم که کدامیک از دو راه حل را در برخورد با اشرار در نظر داشتند، اما بلافاصله به آقای صانعی گفتند که از آقایان مطهری یا طالقانی و هاشمی بخواهید به قم بیایند.
[[page 282]]