با آنکه حوادث و بحرانها در گوشه و کنار کشور که هر روزه در بولتن ژاندارمری و نیروهای نظامی درج میشد و به دفتر من ارسال میشد مقدار زیادی ذهن من را مشغول میکرد اما تمام همّ و غمّ ما معطوف به برگزاری رفراندوم بود. اداره کل انتخابات وزارت کشور در آن زمان با آن سیستم بوروکراسی اداری توانایی انجام رفراندوم را نداشت. البته ریاست آن با مدیرکل آن به نام نوربخش بود، زحماتی هم متقبّل شدند، اما هدایت و نظارت انتخابات با ستاد مرکزی بود که من به قول امام به سبک انجمن اسلامی تشکیل داده بودم. نکتهای را در پرانتز عرض کنم. در همان ایام در خارج از کشور تلاشهایی صورت میگرفت که نظر جریانات خاصی را برای شرکت در رفراندوم و رای آری به جمهوری اسلامی جلب کنند. از جمله برادران ما در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان توانستند اعلام حمایت کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور را ـ گرچه دیگر به دلیل تحولات درونی و انشعابات مکرر، وزنه قابل اعتنائی نبود ـ به دست آورند. البته ویژگی منحصر به فرد انقلاب که همه این گروهها را مبهوت و مدهوش کرده بود، در این تصمیمگیری تاثیر اصلی را داشت، به هرحال با آنکه در کنفدراسیون اندیشه مارکسیستی غالب بود و به هیچوجه دل خوشی از حکومت اسلامی و جنبشهای اسلامی نداشتند، ولی بههرحال از جمهوری اسلامی و برگزاری رفراندوم حمایت کردند.
[[page 294]]