مجله خردسال 11 صفحه 21

کد : 94575 | تاریخ : 14/09/1381

. خانه­ی تو همین دریای زیبا و آبی است. تو فقط شبیه ستاره­ها هستی. برای همین است تو را گذاشتیم. مثل اسب دریایی که شبیه اسب است، یا مار ماهی که شبیه مار است و...» وقتی حرف­های خانم دلفین تمام شد، رفت که بخوابد. رفت که بخوابد. رفت­که بخوابد. هم رفت که بخوابد. اما هرکاری کرد خوابش نبرد.او با خودش فکر می­کرد شاید ستاره­های آسمان از دریا رفته باشند بالا و خانه­ی آن­ها دریا باشد نه آسمان! شاید دلشان می­خواهد به دریا برگردند ولی نمی­توانند شاید... این شاید،شاید گفتن­های تا صبح طول کشید. آفتاب روی دریای آبی تایید. هم از خستگی خوابید.

[[page 21]]

انتهای پیام /*