مجله خردسال 19 صفحه 24

کد : 94774 | تاریخ : 10/11/1381

قصههای پنج انگشت مصطفی رحماندوست یک دست خوشگل کوچولو بود، که پنج تا انگشت داشت. یکی­شان کوچولو و ناز. یکی­شان خیلی قشنگ. یکی­شان خیلی دراز. یکی­شان زبر و زرنگ. آخری ناز و تپل، کوچولوتر از همه، شاد و شیرین و کپل! دست کودک را در دست بگیرد ودر حال بازی با انگشتان او این شعر را بخوانید.

[[page 24]]

انتهای پیام /*