مجله خردسال 4 صفحه 19

کد : 94910 | تاریخ : 25/07/1381

درخت ژولیده پسر مرتب حوله موش خواب ژولیده مسواک شانه یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچکس نبود. همیشه کثیف و نامرتب بود.او هم داشت و هم و هم . اما موقع زدن، بهانه می­گرفت و لج می­کرد. بعد هم قهر می­کرد و نمی­زد. صورتش را هم هیچ وقت نمی­شست. برای همین هم لازم نداشت. موهای درهم وبر همش را نمی­کرد. برای همین هم او را صدا می­زدند. این طوری بود که کم­کم همه یادشان رفت اسم واقعی او چه بود. یک شب وقتی که خوابید، آهی کشید وگفت: «امشب هم نزد و دندانهایش را نشست!» گفت: «دست و صورتش را هم نشست! هیچ ای توی دنیا مثل من

[[page 19]]

انتهای پیام /*