مجله خردسال 24 صفحه 19

کد : 95082 | تاریخ : 15/12/1381

و بـا خوشحـالی به هم نگـاه کردنـد و گفتند: «ما کمک می­کنیـم تـا دیـوار را برداریـد و و ها هم قول می­دهند که مراقب گل­های باغچه­ی شمـا باشند.» گفت: «این باغچه و گل­ها وقتی قشنگ هستند که بچه­ها در آن بازی کنند. فقط باید قول بدهند که گل­ها را لگد نکنند و ساقه­ی آن­ها را نشکنند.» روز بعد، همه خوشحال بودند. از دیوار دور خانه خبری نبود. به باغچه آب می­دادند و برگ­هـا علف­هـای خشـک را جمع می­کردند. به آن­ها نگاه می­کرد. حالا هم خوشحال بود و هم احساس می­کرد بچه­ها را خیلی خیلی دوست دارد.

[[page 19]]

انتهای پیام /*