مجله خردسال 24 صفحه 24

کد : 95087 | تاریخ : 15/12/1381

قصه­های پنج انگشت مصطفی رحماندوست چند تا مرغ و خروس گرسنه، توی خانه­ای زندگی می­کردند. یک روز... اولی کرمی دید وجیک جیکا کرد. دومی کرم را از تو خاک در آورد. سومی گفت: «به به به!» قوقولی قوقو صدا کرد چهارمی گفت: «گرسنه­ام.» قدقد و قدقدا کرد. انگشت شست گفت: «بابا کرم کجا بود! ولم کنید زود زود!» دست کودک را در دست گرفته و در حال بازی با انگشتان او این شعر را بخوانید.

[[page 24]]

انتهای پیام /*