مجله خردسال 32 صفحه 21

کد : 95236 | تاریخ : 18/02/1382

4) توی راه به کرگدن رسید. کرگدن خندید و گفت: «سلام! آقا فیل دندان شکسته.» 5) فیل غصه­دار و ناراحت از آن جا رفت. 6) نزدیک غروب یک دسته پرنده­ی سفید از راه رسیدند و هیچ کدام به او نخندیدند. 7) صبح آقا فیله خیلی خوشحال بود. چون یک دوست خوب پیدا کرده بود. پرنده­ی سفیدی که او را با همان دندان شکسته دوست داشت!

[[page 21]]

انتهای پیام /*