مجله خردسال 36 صفحه 19

کد : 95346 | تاریخ : 15/03/1382

............ سبد را از زمین گذاشت تا آن ها را بردارد که ......... و ........ و ......... پا به فرار گذاشتند. ....... هم شروع کرد به دویدن تا میوه های فراری را بگیرد! ......... و .......... و .... خودشان را به سفینه ی فضایی شان رساندند و فوراً سوار آن شدند. ............ وقتی رسید، هیچ کدام از آن ها را ندید. با تعجب به دور و برش نگاه کرد و گفت:« پس میوه ها کجا هستند؟ شاید من خیال کرده ام! میوه ها که فرار نمی کنند!» ...... خندید و رفت. ........ و ...... و ........ هم رفتند تا جاهای دیگر زمین قشنگ ما را ببینند!

[[page 19]]

انتهای پیام /*