مجله خردسال 38 صفحه 24

کد : 95387 | تاریخ : 29/03/1382

قصه­های پنج انگشت مصطفی رحماندوست این کپلو خسته شده، خوابش می­آد جایی برای خواب می­خواد می­ره تو خانه، می­خوابه آن­جا، یه رختخوابه. *** صبح که می­شه، خروسه با نام خدا قوقولی قوقو می­کنه صدا دور دار و دور دار می­کنه کپلو رو بیدار می­کنه. *** کپلو می­ره تو بچههای خیلی خوب کار می­کنن با هم دیگه صبح تا غروب می­خندن و کار می­کنن آذوقه انبار می­کنن. *** شب که می­شه کپلو بازم خسته شده خوابش می­آد. جایی برای خواب می­خواد

[[page 24]]

انتهای پیام /*