مجله خردسال 42 صفحه 23

کد : 95473 | تاریخ : 26/04/1382

خسته که شد گفت: «من دیگر نمی­خواهم پارو بزنم. خسته شدم.» و بعد خمیازه کشید. خانم ماه فکر کرد و گفت: «حالا من گهواره می­شوم، تو بیا توی بغل من تا برایت قصه بگویم.» خانم ماه گهواره شد و ستاره کوچولو رفت توی گهواره­ی ماه دراز کشید. خانم ماه آرام آرام او را تکان داد و برایش قصه گفت. کم کم چشمهای ستاره کوچولو بسته شد و به خواب رفت.

[[page 23]]

انتهای پیام /*