مجله خردسال 45 صفحه 20

کد : 95554 | تاریخ : 16/05/1382

قصههای مزرعه 1)یک روز حنایی و بقیه­ی گاوهای مزرعه برای خوردن علفهای سبز و تازه به یک دشت بزرگ و زیبا رفتند. 2) آن­جا پراز علفهای خیس و خوشمزه بود. 3) ناگهان یکی از گاوها فریاد زد: «حنایی... حنایی... کجایی؟» 4) مادر حنایی و بقیه­ی گاوها، برای پیدا کردن او همه جا را گشتند، حتی رودخانه را.

[[page 20]]

انتهای پیام /*