فصل دوم : خاطرات سید رحیم میریان

دستور امام مبنی بر خاموش کردن لامپ ها

کد : 95651 | تاریخ : 16/08/1395

‏بین منزل ایشان و منزل حاج احمد آقا‏‎ ‎‏یک راهرویی قرار داشت که ‏‎ ‎‏شب‌ها‏‎ ‎‏لامپ آن راهرو را‏‎ ‎‏روشن می‌کردند ، تا‏‎ ‎‏تاریک نباشد . چون مسیر ‏‎ ‎‏راه بود و رفت و آمد می‌کردند. یک‏‏ روز‌ یادشان ‌رفت آن ‏‏لامپ را‏‎ ‎‏خاموش ‏‏کنند و لامپ  شب تاصبح  روز روشن ‌ماند. فردای آن روز امام ‏‎ ‎‏زنگ زدند. خدمتشان رفتم. فرمودند: این برق راهرو را‏‎ ‎‏خاموش کنید ‏‎ ‎‏اسراف است، نگذارید در روز روشن باشد. گفتم: چشم آقا. آمدم و به ‏‎ ‎‏بچه‌ها‏‎ ‎‏هم سپردم که آقایان صبح که می‌شود مواظب باشید که این لامپ ‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏خاموش کنید و مدتی این موضوع رعایت شد اما ظاهرا دوباره ، ‏‎ ‎‏روزی این لامپ روشن ماند. دوباره دیدم که امام زنگ زدند. خدمتشان ‏‎ ‎‏رفتم. فرمودند که من می‌توانم این لامپ را‏‎ ‎‏شب‌ها‏‎ ‎‏روشن کنم و روز‌ها‏‎ ‎‏خاموش کنم فقط کلید آن را‏‎ ‎‏در اتاق من قرار دهید. از آقا‏‎ ‎‏عذرخواهی ‏‎ ‎
‎[[page 31]]‎‏کردم و گفتم: بچه‌ها‏‎ ‎‏یادشان رفته و از این به بعد حتما‏‎ ‎‏آن را‏‎ ‎‏خاموش ‏‎ ‎‏می‌کنیم. از آن به بعد رعایت کردیم و روز‌ها‏‎ ‎‏نمی‌گذاشتیم آن لامپ ‏‎ ‎‏روشن بماند.‏

[[page 32]]

انتهای پیام /*