فصل دوم : خاطرات سید رحیم میریان

رابطه عاطفی امام بانوه اش علی

کد : 95662 | تاریخ : 16/08/1395

‏آن روزی که علی به دنیا‏‎ ‎‏آمد و خبر را‏‎ ‎‏به امام دادند حضرت امام مستقیما‏‎ ‎
‎[[page 37]]‎‏به بیمارستانی که خانم حاج احمد آقا‏‎ ‎‏بستری بودند تلفن کردند و با‏‎ ‎‏فاطمه خانم صحبت کردند و اول از همه سراغ علی را‏‎ ‎‏گرفتند. البته آن ‏‎ ‎‏موقع نوزاد نامگذاری نشده بود. آن روزی که بچه را‏‎ ‎‏از بیمارستان آوردند ‏‎ ‎‏او را‏‎ ‎‏برای نامگذاری نزد امام آوردند و ایشان در گوش بچه اذان و اقامه ‏‎ ‎‏گفتند و نامش را‏‎ ‎‏«علی» گذاشتند. حضرت امام به علی علاقه زیادی ‏‎ ‎‏داشتند. مثلا‏‎ ‎‏دستور داده بودند دور اتاقش را‏‎ ‎‏متکا‏‎ ‎‏و پشتی بچینیم تا‏‎ ‎‏علی ‏‎ ‎‏که تازه راه رفتن یاد گرفته بود زمین نخورد. یادم هست که امام برای ‏‎ ‎‏نوه‌‌های دیگرش مثل حسن آقا‏‎ ‎‏و آقا‏‎ ‎‏یاسر این کار را‏‎ ‎‏نکردند. ایشان ‏‎ ‎‏دستور دادند دورخانه و حوض و پله‌ها‏‎ ‎‏نرده کشیده شود تا‏‎ ‎‏علی صدمه ‏‎ ‎‏نخورد. امام با‏‎ ‎‏علی بازی می‌کردند و من یادم نیست که با‏‎ ‎‏بچه‌ها‏‎ ‎‏و ‏‎ ‎‏نوه‌‌های دیگرشان این طور بازی کرده باشند. مثلا‏‎ ‎‏می‌دیدیم که ایشان با‏‎ ‎‏علی توپ بازی می‌کنند. امام در یک سمت اتاق می‌ایستادند و علی در ‏‎ ‎‏سمت دیگر آن و برای هم توپ می‌زدند. یا‏‎ ‎‏علی روی سینه امام می‌رفت ‏‎ ‎‏و ورزش و نرمش می‌کرد. علی برخی اوقات پشت سر امام راه می‌رفت. ‏‎ ‎‏حضرت امام همیشه دستشان را‏‎ ‎‏پشت سر می‌گرفتند و در حالی که ‏‎ ‎‏تسبیح در دست داشتند ذکر می‌گفتند و قدم می‌زدند علی هم می‌رفت و ‏‎ ‎‏از پشت انگشت دست امام را‏‎ ‎‏گاز می‌گرفت و امام با‏‎ ‎‏خنده جوابش را‏‎ ‎‏می‌دادند. یک روز علی پشت سر امام راه می‌رفت من آمدم که علی را‏‎ ‎‏بگیرم و کنار ببرم اما‏‎ ‎‏ایشان فرمودند به علی کاری نداشته باشید.‏

[[page 38]]

انتهای پیام /*