فصل دوم : خاطرات سید رحیم میریان

مناجات و گریه های شبانه امام در بیمارستان

کد : 95668 | تاریخ : 16/08/1395

‏نیمه‌‌های شب گاهی اوقات با‏‎ ‎‏صدای گریه امام بیدار می‌شدم، وضویی ‏‎ ‎‏می‌گرفتم و در همان اتاق می‌نشستم و به دعا‏‎ ‎‏و مناجات و گریه‌‌های نیمه ‏‎ ‎‏شب امام گوش فرا‏‎ ‎‏می‌دادم. در یکی از شب‌ها‏‎ ‎‏آقا‏‎ ‎‏برای نماز شب بیدار ‏‎ ‎‏شده بودند. من زیر بغلشان را‏‎ ‎‏گرفتم تا‏‎ ‎‏بتوانند مسح پایشان را‏‎ ‎‏بکشند. ‏‎ ‎‏همان شب بود که به من فرمودند: میریان تا‏‎ ‎‏می‌توانی در جوانی عبادت ‏‎ ‎‏کن که اگر پیر شدی دیگر نمی‌توانی. گفتم: چشم آقاجان، شما‏‎ ‎‏دعا‏‎ ‎‏کنید ‏‎ ‎
‎[[page 44]]‎‏ان‌شاءالله خدا‏‎ ‎‏به ما‏‎ ‎‏هم توفیق بدهد عبادت کنیم.‏

[[page 45]]

انتهای پیام /*