فصل دوم : خاطرات سید رحیم میریان

برنامه افطاری

کد : 95677 | تاریخ : 16/08/1395

‏حضرت امام تاسال 1365 افطاری نداده بودند، یعنی در منزل بودند و افطاری دادن‌شان در حد فامیل بود. اماپس از سکته‌ای که در ششم فروردین 1365 کردند و حدود دو ماه در بیمارستان ماندند رادیو‌‌های بیگانه تبلیغات منفی علیه امام را شروع کردند لذا برای خنثی کردن این تبلیغات سوء برای اولین بار حسینیه جماران را در نیمه شعبان چراغانی کردیم و حضرت امام را به آن مجلس آوردیم. آن روز حضرت امام چند دقیقه‌ای نشستند اما صحبتی نکردند و ما پس از آن ایشان را دوباره به بیمارستان انتقال دادیم و حضرت امام تا اول ماه رمضان در بیمارستان ماندند سپس به منزل رفتند.‏

‏همان ایام حاج احمدآقا ترتیب یک افطاری را دادند و گفتند که افطاری دادن همه جا رسم است و از شخصیت‌ها و افراد دعوت به عمل آوردند. ماه رمضان سال 1365 بود. در افطاری آن شب عده‌ای از شخصیت‌‌های مملکتی و ائمه جمعه حضور داشتند. چند روز بعد بچه‌ها به حاج احمد آقا گفتند که ما هم افطاری می‌خواهیم. چند روز دیگر ترتیب یک افطاری دیگر داده شد که در آن اعضای دفتر، پاسداران، محافظان و عده‌ای از مردم حضور داشتند. در هر دو افطاری غذا یک نوع بود. خود من مسوول درست کردن غذا بودم که شامل شله زرد، خرما، پنیر، سبزی و... بود. حضرت امام با اینکه به اسراف حساس بودند اما در ماه رمضان هیچ وقت ندیدیم که بگویند مقداری از غذا را کم کنید یامثلا خرما کم بگذارید، پنیر زیاد نیاورید و... در این امور هیچ امر و نهی در ماه مبارک رمضان نداشتند.‏


[[page 50]]

‏در مجموع ما سه سال افطاری دادیم. سال اول دوبار و سال دوم و سوم را سه بار افطاری دادیم. یک شب شخصیت‌ها، یک شب پاسدار‌هاو دفتری‌ها و یک شب مردم محل میهمان سفره افطاری حضرت امام بودند. یادم هست که آن روز که از مردم دعوت شده بود، ازدحام جمعیت زیاد بود. در حیاط منزل امام جا نبود لذا سفره را در باغ آقای خسروشاهی پهن کردند. حضرت امام نماز مغرب و عشا را خواندند و رفتند و ما سفره راپهن کردیم و افطاری دادیم. البته از آن دو سال یک شب را در همین خانه و دو شب دیگر را در باغ آقای خسروشاهی سفره پهن کردیم. آن شب با آنکه جمعیت زیادی آمده بودند ولی به لطف خدا به میهمان‌ها غذا رسید.‏

‎[[page 51]]‎

انتهای پیام /*