فصل چهارم : خاطرات رضا فراهانی

استقبال از امام در قم

کد : 95745 | تاریخ : 16/08/1395

‏ما‏‎ ‎‏رفتیم قم و یک مدتی آنجا‏‎ ‎‏بودیم. در قم جزو افراد به اصطلاح نیروی ‏‎ ‎‏ویژه بودیم که به استقبال حضرت امام آمدیم و کار من آنجا‏‎ ‎‏شروع شد. ‏‎ ‎‏حضرت امام را‏‎ ‎‏که نزدیکی  های قم آوردند تحویل گرفتیم و به سمت قم ‏‎ ‎‏به راه افتادیم. در بین راه نرسیده به شهرک امام حسن‏‎ ‎‏(ع) ماشین حامل ‏‎ ‎‏حضرت امام پنچر شد. چرخ ماشین را‏‎ ‎‏عوض کردیم و راه افتادیم. آقا‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به مدرسه فیضیه بردند. ازدحام جمعیت در اطراف مدرسه فیضیه به ‏‎ ‎‏اندازه ای بود که ماشین ما‏‎ ‎‏نتوانست حرکت کند. در داخل خیابان بهار در ‏‎ ‎‏نزدیکی منزل آیت الله سلطانی طباطبایی ـ پدر خانم حاج احمد آقاـ و ‏‎ ‎‏در نزدیکی منزل حاج قاسم دخیلی خانه ای را‏‎ ‎‏برای امام گرفتند. حضرت ‏‎ ‎‏امام چند روز آنجا‏‎ ‎‏اقامت داشتند سپس به جای دیگری رفتند من آن روز ‏‎ ‎‏خدمت حضرت امام بودم. من به همراه آقاسید حسین خمینی نوه ‏‎ ‎‏حضرت امام ‏‏یخچالی را‏‎ ‎‏جابجا‏‎ ‎‏کردیم و آمدیم دست آقا‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏بوسیدیم.‏‎ ‎‏آقا‏‎ ‎
‎[[page 106]]‎‏سید حسین ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به امام معرفی کرد و آنجا‏‎ ‎‏عقلم نرسید که از آقا‏‎ ‎‏بخواهم ‏‎ ‎‏که دعاکند من شهید شوم ولی دست آقا‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏که بوسیدم گفتم: آقاجان ‏‎ ‎‏دعا‏‎ ‎‏کنید که من عاقبت به خیر شوم. آقا‏‎ ‎‏همان جا‏‎ ‎‏برایم دعا‏‎ ‎‏کردند که ‏‎ ‎‏عاقبت به خیر شوم. اولین دعای حضرت امام نسبت به بنده آن بود. از ‏‎ ‎‏آنجا‏‎ ‎‏کار من هم شروع شد و تا‏‎ ‎‏زمان رحلت ایشان در تمام خوبی ها‏‎ ‎‏و ‏‎ ‎‏خوشی ها‏‎ ‎‏در کنار این خانواده بودم.‏

[[page 107]]

انتهای پیام /*