در جماران حاج آقاخسروشاهی همسایه حضرت امام بود و یادم هست که امام رضوان الله تعالی علیه چند بار فرمودند که بروید به آقای خسروشاهی بگویید بیاید من می خواهم ایشان راببینم. من می رفتم و به حاج آقاخسرو شاهی خبر می دادم. ایشان می آمد و با آقا ملاقات می کرد. آقا در آن ملاقات می فرمودند: از اینکه ما همسایه شما هستیم و شما را اذیت می کنیم معذرت می خواهیم، چون پاسدار های من پشت دیوار شما باعث زحمت و دردسرتان هستند (آن ایام پاسدارها بین دیوار خانه امام و منزل آقای خسروشاهی قدم می زدند) چند بار هم از درخت خانه آقای خسروشاهی گردو به حیاط خانه امام افتاد که حضرت امام شخصا آنها را جمع می کردند و از دیوار به آن طرف می انداختند.
[[page 154]]