فصل چهارم : خاطرات رضا فراهانی

علاقه به تربت سید الشهدا

کد : 95791 | تاریخ : 16/08/1395

‏آقا‏‎ ‎‏عادتشان بر این بود که اگر چیزی به ایشان می دادند همان را‏‎ ‎‏می بخشیدند. از جمله اینکه در قم مُهری بود که مال حاج احمد آقا بود. ‏‎ ‎‏ایشان مهر را گذاشته بودند داخل ایوان که نماز بخوانند اما باغبانشان، ‏‎ ‎‏مشهدی اکبر، آمده بود و شلنگ آب را گرفته بود که ایوان را بشوید، این ‏‎ ‎‏مهر هم آب خورد و خراب شد. حاج احمد آقا به حاج عیسی گفته بود ‏‎ ‎‏که مهر من خراب شده می توانی آن را درست کنی؟ حاج عیسی آن را‏‎ ‎‏داخل دفتر برده و رویش را با چاقو تراشیده بود. من وقتی آن را دیدم ‏‎ ‎‏متوجه بوی خوبش شدم و گفتم: این از تربت امام حسین علیه السلام ‏‎ ‎‏است. او گفت: بله، این گونه به نظر می رسد. حاج احمد آقا گفته بودند ‏‎ ‎‏که ظاهرا این مهر را آقای بهاءالدینی آورده اند. من از حاج آقا بهاءالدینی ‏‎ ‎‏سوال کردم. گفت: رضامن آن را از یک آقایی در قم گرفته ام. شما برو ‏‎ ‎‏پیش آن آقا و این مهر شکسته و خاک ها را با خودت ببر و بده به ایشان ‏‎ ‎‏تا برایت درست کند. من پیش آن آقا رفتم، ایشان آقای دربانی بود. به او ‏‎ ‎‏گفتم این مهری را که شما داده‏‏ ‏‏اید مال حاج احمد آقاست اگر زحمتی ‏‎ ‎‏نیست و دستگاهی دارید آن را درست کنید تامن ببرم. ایشان گفت ‏‎ ‎‏احتیاجی نیست من آن را درست کنم، چندین سال پیش به کربلا رفته ‏‎ ‎‏بودم و تعداد 18 عدد از این مهرها را آورده ام و چند عدد از آنها را به ‏‎ ‎‏آقایان مجتهدین بزرگ داده ام. این مهر فقط مخصوص علمای بزرگ ‏‎ ‎‏است. شما بعد از ظهر بیا برویم تا به شما هم مهر بدهم. بعدازظهر ‏‎ ‎‏آمدم و ایشان مرا به انبارش برد و آنجا سه عدد مهر آورد. مهرهای ‏‎ ‎‏بزرگی هم بودند. گفت یک مهر مال حاج احمد آقا و یک مهر هم به ‏‎ ‎
‎[[page 163]]‎‏خود شما می دهم ولی به یک شرط! گفتم چه شرطی؟ گفت: به این ‏‎ ‎‏شرط که یک مهر هم می دهم آن را ببری پیش شخص حضرت امام تا‏‎ ‎‏ایشان با آن نماز بخوانند و ثوابی هم به مابرسد. در ضمن برای حضرت ‏‎ ‎‏امام یک تسبیح چوبی هم داده بود. گفتم: مانعی ندارد. مهرها را گرفتم و ‏‎ ‎‏آوردم. وقتی مهر حاج احمد آقا را دادم به ایشان گفتم که آن آقا مهری ‏‎ ‎‏هم به حضرت امام داد. حاج احمد آقا گفت که بده من خودم می برم و ‏‎ ‎‏به آقامی دهم. گفتم: نه، به من گفته که خودت باید به دست آقا برسانی. ‏‎ ‎‏حاج احمد آقا گفت: اشکالی ندارد.‏

‏حوالی ساعت یک، به هنگام برنامه نهار امام‏‏، دیدم که ایشان از ‏‏اتاقشان ‏‎ ‎‏خارج شده اند و به اتفاق حاج احمد آقا تشریف می آورند. سلام کردم و ‏‎ ‎‏عرض کردم که من به قم رفتم و آقایی به نام دربانی این مهر و تسبیح را‏‎ ‎‏دادند و گفتند که این ها را به دست آقا برسان و سلام مرا هم به آقا‏‎ ‎‏برسان. این مهر تربت اصل حضرت سید الشهداست و چندین سال پیش ‏‎ ‎‏از کربلا آورده اند و با این تسبیح به شما هدیه کرده اند. دست آقا را‏‎ ‎‏بوسیدم و مهر و تسبیح را به ایشان دادم. آقا یک قدم حرکت کردند و ‏‎ ‎‏بعد فرمودند: صبر کنید. من ایستادم. فرمودند: این تسبیح را به شما‏‎ ‎‏بخشیدم، مال خودتان، بیا این تسبیح را بگیر. سپس مهر را روی قلبشان ‏‎ ‎‏گذاشتند و به اتفاق حاج احمد آقا راه افتادند و رفتند. دوباره دو قدمی ‏‎ ‎‏نرفته بودند که حاج احمد آقا گفتند: آقا این مهر سنگین است بدهید به ‏‎ ‎‏رضا که داخل اتاقتان بگذارد. شما هم الان برای ناهار تشریف می برید. ‏‎ ‎‏اما آقا فرمودند که نه، می خواهم این مهر پیش خودم باشد. این نکته ‏‎ ‎‏علاقه ایشان به تربت سید الشهدا علیه السلام را می رساند.‏

[[page 164]]

انتهای پیام /*