فصل پنجم : خاطرات حسین سلیمانی

ماجرای درخت توت

کد : 95824 | تاریخ : 16/08/1395

‏در حیاط بیت امام یک درخت توتی قرار داشت که شاخه هایی از آن در ‏‎ ‎‏سمت بیرونی هم قرار گرفته بود مامی رفتیم و توت ها‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏می چیدیم تا‏‎ ‎‏برای‏‎ ‎‏حضرت امام ببریم. چون دکترها گفته بودند که توت برای امام مفید ‏‏است. ‏‎ ‎‏هر روز توت می چیدیم و می بردیم. یک روز داخل حیاط بیت بالای ‏‎ ‎‏درخت توت رفتم. حضرت امام برای قدم زدن بیرون آمدند و متوجه ‏‎ ‎‏شدند که من آن بالا هستم. لذا کنار درخت آمدند و به من فرمودند خدا‏‎ ‎‏قوت. گفتم خیلی ممنون آقا، ایشان سپس فرمودند مواظب خودتان باشید ‏‎ ‎‏که پایین نیفتید. ایشان همیشه مواظب بودند که به کسی آسیبی نرسد.‏

[[page 199]]

انتهای پیام /*