حضرت امام علاقۀ زیادی به علی آقا داشتند. روزی علی تازه راه رفتن را یاد گرفته بودند. حضرت امام زنگ زدند و من خدمتشان رسیدم. فرمودند که علی راه رفتن یاد گرفته و ممکن است تلو تلو برود و زمین بخورد این میز و این صندلی می خواهم طوری باشد که سرش به آنها
[[page 199]]نخورد و آسیبی نبیند. ما هم رفتیم و مقداری ابر آوردیم و روی میز و صندلی ها گذاشتیم.
[[page 200]]