مجله خردسال 54 صفحه 17

کد : 95964 | تاریخ : 17/07/1382

خورشید جوراب چتر خورشید کجاست؟ بارانی چکمه یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ­کس نبود. توی یک زیر­زمین، ، ، و کنار هم نشسته بودند به گفت: « هنوز نیامده؟» از پنجره­ی کوچک زیرزمین به آسمان نگاه کرد و گفت: «نه.» گفت: «وقتی بیاید این­جا را هم روشن می­کند.» خندید و گفت :«آن­وقت همه او را می­بینیم.» ،بی­حوصله خودش را جابه­جا کرد وگفت: «خسته شدم. پس کی از این جا می­رویم؟» جواب داد: «وقتی که پاییز بیاید. وقتی که باد ابرها را بیاورد.» با خوشحالی گفت: «وقتی که باران ببارد» فریاد زد: «نگاه کنید. آسمان روشن شده دارد می­آید.» و کمی بعد از پنجره­ی کوچک

[[page 17]]

انتهای پیام /*