
دِ! . . .  کوچول؟! پاشو آبرومون رفت . . . یه ذره بیشتر از قصه مون نمونده
گفتم فشارنده . . . آی ! من نمی تونم، خودت برو
رسیدیم به ساقه لوبیا!
بدوین!		
بذار پایین دامنم رو کوتاه کنم الان می آم می گیرمتون
	بچه قسمت آخر داستان را هفته بعد ببینید!
  [[page 16]] 
                
                
                انتهای پیام /*