مجله خردسال 72 صفحه 21

کد : 96416 | تاریخ : 23/11/1382

3) عمه خانم صدای آنها را شنید و گفت: «مگر بچههای خاله­جون به دنیا آمدهاند؟» 4) اما قبل از این که بچهها جوابی بدهند وزغ ماهی نارنجی خودش را به آنها رساند و گفت: «بیایید همه با هم به دیدن خاله جون و بچههایش برویم.» 5) اینهم خاله جون و بچههایش! اما زودتر از بقیه رسیدیم! ببین بچه ماهیها چه چشمهای کوچولو و سیاهی دارند. میتوانی آنها را بشماری؟!

[[page 21]]

انتهای پیام /*