مجله خردسال 73 صفحه 17

کد : 96440 | تاریخ : 30/11/1382

موشی خانم غازی گاو خال­خالی تولد خانم مرغی ویزویزی یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. صبح خیلی زود به سراغ و رفت و گفت: «باید یک فکری بکنیم. امـروز روز تولد هاپو است.» با خوشحالی گفت: «چه خوب! بروم تولدش را تبریک بگویم.» پرید جلوی و گفت: «نه! نه! ما باید همه بــا هم برایش جشن بگیریم و تولدش را تبریک بگوییم.» گفت: «جشن بگیریم؟ چه طوری؟» کمی فکر کرد و گفت: «من می­تـوانم برایش یک کیک تولد درست کنم.»

[[page 17]]

انتهای پیام /*