مجله خردسال 76 صفحه 6

کد : 96513 | تاریخ : 21/12/1382

سیب را دید آرام آرام جلو آمد و با سرش سیب را از لای شاخهها درآورد و گفت: «به! به! این سیب مال من است!» اما سیب مال لاک پشت نبود. برای همین هم توی آب دوباره قل خورد و چرخ خورد و جلو رفت. آب رودخانه سیب را برد و برد و برد تا رسید به جایی که موشی نشسته بود و به یک سیب قرمز شیرین و آبدار فکر میکرد. یک مرتبه موشی چشمش به سیب افتاد. بـا خوشحــالی توی آب پرید و سیب را گرفت و گفت: «این سیب مال من است!» سیب­نه لیز خورد و نه­از دست او افتاد. چون سیب مال خود خود موشی بود!

[[page 6]]

انتهای پیام /*