مجله خردسال 93 صفحه 4

کد : 96959 | تاریخ : 01/05/1383

جیغ مینا سرور کتبی مینا جیغ بلندی کشید. جیغ مینا پرید تو طاقچه و محکم به دیوار خورد. جیغ، داد زد: «جیغ ویغی... جیغ جیغ... ویغ ویغ...» طاقچه با تعجب گفت:«این چه زبانی است؟ من این زبان را نمی­فهمم.» مینا جیغ دیگری کشید. جیغ دوم از پنجره پرید بیرون و افتاد تو باغچه. جیغ، داد زد:«جونمی... جیغی ... ویغی..» باغچه با تعجب گفت:«این چه زبانی است؟ من این زبان را نمی فهمم.» مینا جیغ بلندتری کشید. در و دیوار خانه لرزید. جیغ سوم پرید و پرید تا به آشپزخانه رسید و محکم به رنده خورد. رنده هم بی­معطلی شروع کرد به رنده کردن جیغ مینا. جیغ، فریاد زد: «جیغی ویغی واغی و وغی ویغی ...» جارو گفت:«این چه زبانی است؟» کفگیر گفت:« نمی­دانم. زبان عجیبی است. من که نمی­فهمم چه می­گوید.» رنده گفت:«هرچه بود از دستش راحت شدیم.» وسایل آشپزخانه هنوز داشتند حرف می­زدند که مینا جیغ بلندتری کشید. وسایل آشپزخانه شروع کردند به لرزیدن. قاشق لیز خورد و رفت زیر بشقاب. خاکانداز پشت جارو قایم شد. کفگیر هم از ترس افتاد توی قابلمه. خانه ساکت ساکت شد. از هیچ چیز صدایی در نمی­آمد. حتی مادر مینا هم چیزی نمی­گفت.

[[page 4]]

انتهای پیام /*