حالا فقط یک تکهی کوچک از رنگین کمان باقی مانده بود.
آن را هم خوردند و از آن بالا، مثل دو تا قطرهی باران چاق و چلهی هفت رنگ! پایین افتادند. تق، توق، تتق، توتوق. محکم به زمین خوردند و آخشان اوخ شد.
یعنی دادشان به هوا بلند شد!
[[page 6]]
انتهای پیام /*