مجله خردسال 95 صفحه 17

کد : 97028 | تاریخ : 15/05/1383

برگ سنجاقک کفشدوزک زبان دراز قورباغه پروانه یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. قورباغه روی یک نشسته بود و به آسمان نگاه می­کردکه را دید. گفت: « قشنگ، چرا پرواز نمی­کنی؟» گفت: «حوصله ندارم!» پر زد و روی کنار نشست. همین موقع هم از راه رسید. به سلام کرد.

[[page 17]]

انتهای پیام /*