مجله خردسال 95 صفحه 18

کد : 97029 | تاریخ : 15/05/1383

هم به سلام کرد. گفت: «چرا این­جا نشسته­اید؟» گفت: « حوصله ندارد، بازی کند!» هم روی نشست. خم شد و خم شد و از شاخه جدا شد و افتاد توی آب برکه. و پریدند. اما از روی تکان نخورد. مثل قایق روی آب ماند و هم روی . ناگهان ، را دید. دهانش آب افتاد. زبان درازش را بیرون آورد تا را بگیرد.

[[page 18]]

انتهای پیام /*