مجله خردسال 96 صفحه 4

کد : 97043 | تاریخ : 22/05/1383

پنج تا موش و یک گربه مصطفی رحماندوست یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، در شهری، خانه­ای بود. توی خانه هم، لانه­ای بود. لانه­ی پنج تا موش، پنج تا موش بازیگوش. اولی موش دم سفید دومی موش دم سیاه سومی موش دم دراز چهارمی موش دم کوتاه پنجمی موش پشمالو چاق و تپل، مثل هلو یک روز صبح زود، موشها گرسنه از خواب پریدند. گوشه پس گوشههای لانه را گردیدند، اما توی لانه چیزی برای خوردن ندیدند. اولی گفت:« گرسنه­ایم، غذا کو؟» دومی گفت: « فندوق و باقلوا کو؟» سومی گفت:« نان و پنیر نداریم» چهارمی گفت:« گردو و شیر نداریم.» پشمالو گفت:« بدون یک ذره صدا همگی به دنبال غذا.»

[[page 4]]

انتهای پیام /*