مجله خردسال 98 صفحه 19

کد : 97114 | تاریخ : 05/06/1383

گفت:«من هم نبودم.» ناگهان صدایی گفت:«من نبودم. من نبودم.» و و به دور و بر نگاه کردند. روی شاخه­ی درخت، یک کوچولو نشسته بود و می­گفت:«پس غذایت کو؟ من نبودم! من نبودم!» با تعجب پرسید:«تو دیگر کی هستی؟» گفت:«من هستم. تو دیگر کی هستی؟» و به خنده افتادند و گفتند:«چه با مزه­ای!» گفت:«حالا معلوم شد غذای را کی خورده.» گفت:«معلوم شد! معلوم شد!» و و غش غش خندیدند. هم در حالی که مثل آنها می­خندید گفت:«معلوم شد! معلوم شد!»

[[page 19]]

انتهای پیام /*