مجله خردسال 99 صفحه 18

کد : 97141 | تاریخ : 12/06/1383

بعد و شروع کردند به بالا انداختن . این­ور می­افتاد و آن­ور می­افتاد، اما بالا نمی­رفت. و غش­غش می­خندیدند و با بازی می­کردند. اما کمی بعد، باد آمد و را برداشت و برد. و به نگاه کردند و گفتند: «بالاخره او را بالا انداختیم!» خندید و رفت. باد را بالای برد. بالای بود که را دید. باد را رها کرد. فریاد زد: «وای! الان روی شاخه­های می­افتم.» صدای او را شنید و با دمش را دوباره بالا انداخت. خندید، اما باز هم پایین افتاد.

[[page 18]]

انتهای پیام /*