مجله خردسال 101 صفحه 19

کد : 97198 | تاریخ : 26/06/1383

گفت:« وقتی دید حلزون به دنبال می­گردد، گفت که آن را به ساحل آورده است. من آمدم تا را برگردانم. خواهش می­کنم آن را توی آب بینداز.» کمی فکر کرد و گفت: «یک خالی که به درد من نمی­خورد. اما به درد یک حلزون می­خورد.» بعد را برداشت و آن را روی انداخت. ، را گرفت و همراه به دریا برگشت. هم برای پیدا کردن غذا، پرواز کرد و رفت.

[[page 19]]

انتهای پیام /*