مجله خردسال 106 صفحه 21

کد : 97284 | تاریخ : 30/07/1383

5)بچهها از مادر خواهش کردند که به آنها اجازه بدهد تنهایی به جشن بروند. اما مادر اجازه نداد. 6)همین موقع خاله پنگوئن از راه رسید. او آمده بود تا بچهها را به جشن ببرد. 8)آن روز به بچهها خیلی خوش گذشت. دوستان تازه پیدا کردند و تمام روز را با هم بازی کردند. 7)مادر با دیدن خاله پنگوئن خیلی خوشحال شد و با خیال راحت به بچهها اجازه داد که با او بروند.

[[page 21]]

انتهای پیام /*