مجله خردسال 107 صفحه 14

کد : 97305 | تاریخ : 07/08/1383

اما خانة برادرِ وسطی به این زودیها تمام نمی شود چه سخته! کاش من هم با روزنامه و مقوا ساخته بودمها! همان موقع یک گرگ بد جنس به طرف خانة سه برادر می رود تا آنها را بخورد! باز هنر پیشه کم آوردند از من استفاده کردند! پیشی بوری گرگ اول دم خانه برادر بزرگه می رود و از او خواهش می کند در را باز کند تا او را بخورد اما برادر بزرگه قبول نمی کند، پس: حالا فوت می کنم و فوت می کنم، خونه ات رو نابود می کنم! فــ ووووت! ای وای بی سر پناه شدم!

[[page 14]]

انتهای پیام /*